معنی کلمه حیدر میرزا دوغلات محمد در دانشنامه اسلامی
[ویکی نور] میرزا محمدحیدر دوغلات، در سال 905ق در تاشکند متولد شد. دوغلات ها شاخه ای از مغولان جغتایی بودند که امارت سلاطین آن سلسله را به طور ارثی به عهده داشتند. پدر میرزا محمدحیدر، محمدحسین گورکان نام داشت. او ظاهرا مردی دسیسه گر بود که به دست شکیب خان اوزبک کشته شد. نسب میرزا حیدر از سوی مادر به خوب نگار خانم، دختر یونس خان، پادشاه مغولان جغتایی می رسید و این خوب نگار خانم خواهر تقلق نگار خانم مادر بابر (ظهیرالدین محمد) بود، بنابراین میرزا حیدر پسر خاله بابر محسوب می شد. شکیب خان هنگامی که فرمان قتل محمدحسین، پدر میرزاحیدر را صادر کرد، به عبیدالله سلطان حاکم بخارا دستور داد که پسر او؛ یعنی میرزا حیدر را نیز مقتول سازد. گفتنی است که یکی از خواهران میرزا حیدر، همسر عبیدالله سلطان، برادر زاده شکیب خان بود و میرزا حیدر در این هنگام نزد او به سر می برد. به هر تقدیر میرزا قبل از اجرای حکم موفق شد، از بخارا گریخته، به بدخشان و سپس به کابل نزد بابر برود. وی تا سیزده سالگی؛ یعنی تا 918 در نزد بابر بود. و پس از آن به سلطان سعید بن احمد، خان ترکستان پیوست و تا سال 939 نزد وی به سر برد. پس از مرگ سلطان سعید، پسر او عبدالرشید سلطان در کاشغر بر تخت سلطنت جلوس کرد و با میرزا حیدر به خصومت پرداخت. لذا میرزا حیدر عازم بدخشان شد و سپس به کابل و از آن جا به لاهور رفت و مورد استقبال کامران میرزا پسر بابر قرار گرفت. میرزا حیدر یک سال در لاهور ماند. سپس برای کمک به همایون پادشاه، برادر کامران میرزا، که با شیرشاه افغان در جنگ بود، به خدمت وی رسید. پس از شکت همایون پادشاه، میرزا حیدر مجددا به لاهور بازگشت و با کمک برخی از امرای کشمیر و با تایید کامران میرزا به کشمیر لشکر کشید و حکومت آن جا را به چنگ آورد تا آن که در 958ق با توطئه گروهی از روسای کشمیری به قتل رسید.
جملاتی از کاربرد کلمه حیدر میرزا دوغلات محمد
در سال ۱۵۷۶، شاه تهماسب بدون وارث درگذشت و درگیریهای جانشینی آغاز شد. در ابتدا حیدر میرزا، پسر محبوب تهماسب، با کمک ایل استاجلو و گرجیان قدرتمند دربار، خود را شاه اعلام کرد اما خیلی زود بهدست قورچیها کشته شد. سپس با حمایت اکثریت طوایف قزلباش و تأیید دختر بانفوذ تهماسب، پریخان خانم، اسماعیل میرزا که بیست سال در زندان پدرش بود، بهعنوان شاه اسماعیل دوم تاجگذاری کرد. سلطنت شاه جدید، کوتاهمدت و مرگبار بود. سالهای طولانی حبس در زندان او را دچار بدگُمانی کرده بود و بسیاری از اعضای خاندان سلطنتی بهدستور او کشته شدند. او پیش از هرچیز شروع به کشتار دستهجمعی اعضای ایل استاجلو کرد، بدون توجه به اینکه از حیدر میرزا پشتیبانی کردهاند یا نه. او همچنین افرادی که تنها جرمشان داشتن منصب در زمان تهماسب بود را اعدام کرد. عباسِ جوان شاهد این کشتارها بود و مستقیماً تحت تأثیر آن قرار گرفت.
سلطانزاده خانم در اواخر حکومت شاه تحت حمایت سران استاجلو قرار گرفت و با کمک آنها حیدر میرزا ولیعهد شد، سلطانزاده خانم برای مقابله با پریخان خانم دختر شاه و رقیب سرسختش، که روز به روز به قدرت و نفوذ و به ویژه تقربش نزده پدرش شاه افزوده میشد و باعث به وجود آمدن وحشتی عمیق در دل سلطانزاده خانم و پسرش شد، با بخشی از سران طایفه قاجار را که بر بخشی از سرزمینهای گرجستان، حکومت میکردند با خود متحد ساخت. او از پشتیبانی گرجیها نیز بهرهمند بود.
امرای استاجلو که جزئی از ارکان دولت صفوی بودند، مانند مرادخان، حسینبیگ یوزباشی، پیری بیک، اللهقلی سلطان ایجک اوغلی و اشراف و اعیان طایفهٔ شیخاوند و گرجیان و صدرالدین خان صفوی - که بعد از پدرش للگی حیدر میرزا شده را بر عهده داشت - به حمایت از حیدرمیرزا پرداخته و سعی در بر تخت نشاندن وی داشتند، اینها به حیدرمیرزائیان مشهور شدند. از سوی دیگر جناح اسماعیل میرزائیان متشکل از حسینقلی خلفای روملو، امیر اصلانبیگ افشار با تمامی طایفهٔ افشار و مهدعلیا همسر شاه طهماسب و پریخان خانم دختر وی سعی در جانشینی اسماعیل میرزا را داشتند. مهدعلیا و پریخان خانم که از زنهای معتبر دربار بودند پیوسته حیدرمیرزائیان را به غدر و مکر نزد شاه منسوب میساختند و خود را شاهسون و حیدرمیرزائیان را ایکی بیرلو نام نهادند. پریخان خانم و مهدعلیا موفق شدند حیدرمیرزا را نسبت به شاه خائن و غدار معرفی کنند.
هنگامی که شاه تهماسب زنده بود، اختلافنظرهای موجود بین قزلباشها پنهان بود؛ اما هنگامی که وی بیمار گشت موضوع جانشینی مورد بحث درباریان شد. محمد خدابنده بهعلت ناراحتی چشمی دیگر مطرح نبود. تنها حیدر میرزا بود که قادر بود به رقابت با اسماعیل میرزا برخیزد زیرا وی بیش از دیگران مورد علاقهٔ شاه تهماسب بود و درست به همین دلیل هم خطرناکترین رقیب اسماعیل میرزا محسوب میشد. شاه تهماسب در تاریخ ۱۵ صفر ۹۸۴ (۱۵۷۶ میلادی) درگذشت. درگیریها بر سر تصاحب جانشینی شاه تهماسب، مجموعه کشمکشهایی بود که از ۱۵ صفر ۹۸۴ تا ۱۷ ربیعالاول ۹۸۴ بین حیدر میرزا (فرزند چهارم شاه) و اسماعیل میرزا (فرزند دوم شاه) و طرفدارانشان روی داد. در پایان نزاعهای دربار قزوین، حیدر میرزا کشته شد و اسماعیل میرزا در تاریخ ۲۷جمادیالاول ۹۸۴ قمری خود را شاه اسماعیل دوم خوانده و سومین پادشاه صفوی گردید.
معروفترین فرمانروای این سلسله محمد قلی قطبشاه پنجمین سلطان این سلسله بود که به مدت ۳۲ سال حکومت کرد و زمان حکمرانی او اوج بالندگی سلسله قطبشاهیان بهشمار میرود. از مهمترین اقدامات وی بنای شهر فعلی حیدرآباد در آغاز هزاره دوم هجری در نزدیکی قلعه گلکنده بود که اکنون پنجمین شهر مهم و بزرگ هند است. وی در دوران حکومت خود به ترویج زبان فارسی در منطقه دکن اهتمام ورزید و خود به زبان تلگو و فارسی شعر میسرود. بهطوری که او را مؤسس ادبیات دکنی نامیدهاند. از شخصیتهای معروف دربار وی میر محمد مؤمن استرآبادی است که خواهرزاده میر فخرالدین سماکی، فاضل خوش قریحه و مربی و معلم شاهزاده سلطان حیدر میرزا، فرزند شاه تهماسب صفوی بود. میر محمد مؤمن استرآبادی بیش از جنگ و توسعهطلبی به فکر توسعه نظام اداری وتقویت امور فرهنگی بود.
رضاقلی میرزا افشار، پسر نادرشاه نیز با فاطمهسلطان بیگم دختر شاه سلطان حسین صفوی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چندین فرزند بود که همگی، بجز شاهرخ میرزا، پس از درگذشت نادرشاه افشار، به دستور عادلشاه افشار کشته شدند. شاهرخ میرزا بعدها با نام شاهرخ شاه تاجگذاری کرد. او صاحب چهار پسر به نامهای نادر میرزا، نصرالله میرزا، عباس میرزا و امامقلی میرزا بود. نادر میرزا با شهربانو خانم دختر مهر شرف خانم دختر فاطمه سلطان بیگم دختر فخر شرف بیگم ازدواج کرد. پدر فخر شرف، میرزا محمد داوود مرعشی، نبیره دختری شاه عباس اول بود. نوادگان عباس میرزا نام فامیلی افشار نادری داشتند. بعضی از نوادگان شاهرخ شاه بعدها نام فامیلی شاهرخشاهی را انتخاب کردند و حیدر میرزا شاهرخشاهی و سپهبد قهارقلی شاهرخشاهی از آن خانواده هستند.
هنگامی که شاه طهماسب زنده بود اختلاف نظرهای موجود بین قزلباش پنهان بود اما هنگامی که وی بیمار گشت موضوع جانشینی مورد بحث درباریان شد. محمد میرزا به علت ناراحتی چشمی دیگر مطرح نبود. تنها حیدر میرزا بود که قادر بود به رقابت با اسماعیل میرزا برخیزد زیرا وی بیش از دیگران مورد علاقه شاه طهماسب بود و درست به همین دلیل هم خطرناکترین رقیب اسماعیل میرزا محسوب میشد.
کریم خان سه روز برای شاه سوگواری نمود، ولی از به پادشاهی رساندن فرزند ارشدش «حیدر میرزا» خودداری نمود و تنها به انتقال او به شیراز و پاسداشت حرمتش بسنده نمود. این حداقل احترام نیز با مرگ کریم خان پایان یافت. منابع به قتل حیدر میرزا به دستور صادقخان زند به دلیل همراهی و دست داشتن این شاهزاده با علیمرادخان زند در روزهایی که شیراز را محاصره کرده بود یا ترس از ادعای پادشاهی او اشاره میکنند. همچنین دختر بزرگ شاه اسماعیل سوم[پانویس ۲] زینتالنسا بیگم به عقد رضاقلی خان قاجار[پانویس ۳] برادر سرکش آقامحمدخان قاجار درآمد و رضاقلی خان با این ازدواج خود را منتسب به خاندان صفوی نمود.
در این منازعات حیدر میرزا که از مدعیان جانشینی شاه تهماسب بود به قتل رسید. اسماعیل میرزا در ۲۱ مه ۱۵۷۶[ت ق ۲۴] میلادی از قلعه خارج شد و از طرف تعداد زیادی از مردم مورد هلهله و تکریم قرار گرفت. در ۲۳ مه ۱۵۷۶[ت ق ۲۵] اسماعیل میرزا با سی هزار تن به سمت قزوین راهی شد.
سیدبیگ کمونه از روحانیان برجسته شیعه عصر شاه طهماسب یکم و شاه اسماعیل دوم بود. وی در درگیریهای جانشینی شاه طهماسب یکم که مابین حیدر میرزا و اسماعیل میرزا (شاه اسماعیل دوم) در سال ۱۵۷۶ روی داد، از هواداران حیدرمیرزا بود. خاندانی که وی وابسته به آن بود کمونه نام داشت که بعد از طوایف قزلباش و ترکمان از دودمانهای معتبر زمان صفویان محسوب میگشت.