[ویکی فقه] حکم جنگ (قرآن). جنگ ، واژه ای پارسی و کهن و پر کاربرد به معنای هر گونه درگیری (ذهنی و لفظی و بدنی) افراد با خود یا با دیگران، خصوصاً به معنای زد و خورد خشن میان گروه ها و اقوام و ملت ها و کشورها به انگیزه های مختلف است. جنگ مسلمانان با یکدیگر حرام است.«واعتصموا بحبل الله جمیعـا ولا تفرقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخونـا وکنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها...؛ و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت)، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید». درباره اینکه منظور از (حبل الله) (ریسمان الهی) چیست ؟ مفسران احتمالات مختلفی ذکر کرده اند، بعضی می گویند منظور از آن قرآن است، و بعضی می گویند اسلام ، و بعضی دیگر گفته اند منظور خاندان پیامبر و ائمه معصومین هستند. «و ان طـائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدهما علی الاخری فقـتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امر الله...؛ و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هر گاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد». لزوم جنگ و نبرد با گروه متجاوز جنگ و نبرد با گروه متجاوز تا تسلیم شدن به فرمان الهی لازم است.«و ان طـائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدهما علی الاخری فقـتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امر الله...؛ و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هر گاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد». لزوم ایجاد صلح میان مسلمانان ایجاد صلح و آشتی عادلانه میان مسلمانان متخاصم، در حال جنگ لازم است.«و ان طـائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدهما علی الاخری فقـتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امر الله فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل واقسطوا ان الله یحب المقسطین؛ و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هر گاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد». حرمت جنگ در دین بنی اسرائیل ...
جملاتی از کاربرد کلمه حکم جنگ
داستان زنان آمازون بسیار مفصل و خواندنی است. نویسندگان پیش از میلاد اغلب در آثار خود از آنها یاد کردهاند. نوشتههای آنها گویای آن است که آمازونها گروهی از آلها بودهاند و صرفاً به دلیل این که یک پستان داشتند (به شوند اینکه با دست راست تیراندازی کنند پستان راست را میسوزاندند) از سوی یونانیها موسوم به صفت آمازون شدند که طبعاً در بین آریاییها به همان نام اصلی، یعنی آل نامیده میشدند. این زنان جنگاور و مهیب، در تاخت و تاز، جنگها و آوارگیهای قوم خود یعنی آلان یا آل سهیم بودند؛ و بعید نیست که دستههای انبوهی از آنها به جنوب قفقاز سرازیر شده و بدواً و مدتها به صورت مهاجرانی آواره تا به کادوسیه و آتروپاتن رسیده و در آن جاها زندگی کردهاند و بعدها در نتیجه تصادماتی با بومیان، سرکوب و طرد شدهاند اما تهاجمات پنهانی و جنگ و گریزهایشان شاید به حکم قانون نزاع بقا ادامه یافته و تدریجاً چهرهای افسانهای یافتهاند. از این رو محتمل است که (آله ژن = زن آل) افسانهها، همان زنهای آل تاریخی باشند که یونانیها آنها را آمازون خواندهاند. در برخی منابع مطالبی آمده که نشان میدهد زنان آل را ساورومات نیز نامیدهاند. دیاکونوف مینویسد، «ساوروماتها قومی بودند که زنان بر آن حکومت میکردند و کاهنان و جنگاورانشان زنان بودند.» این زنان سلحشور یعنی ساورومات را هرودوت از بازماندگان آمازونها میدانسته.
از ۱۸ مه ۲۰۰۰ تا ۲۶ مه ۲۰۱۶، این سازمان توسط ژنرال یوگنی موروف اداره میشد. از ۲۶ مه ۲۰۱۶ تا به امروز، ریاست این سازمان را ژنرال دمیتری کوچنو بر عهده دارد. این سازمان حدود ۵۰۰۰۰ پرسنل نظامی و چند هزار پرسنل لباسشخصی تحت خدمت خود دارد و چگت را که در زمان جنگ هستهای به کار میرود کنترل میکند. سرویس حفاظت فدرال سازمانی قدرتمند در روسیه است، به گونهای که مأموران آن اجازه مراقبت، بازرسی و بازداشت را بدون حکم قضایی دارند.
در تابستان ۱۷۸۳، کنگرهٔ قارهای در تالار ناسائوی دانشگاه پرینستون گرد هم آمدند که باعث شد پرینستون برای چهار ماه حکم پایتخت را داشته باشد. در آنجا بود که کنگرهٔ قارهای دریافت با امضای معاهدهٔ پاریس میتواند جنگ را پایان دهد.
او لشکرکشی به مصر را نیمه تمام گذاشت و راهی آذربایجان شد و هنگامی که به خوی رسید به او خبر رسید که رمانوس با لشکری ۲۰۰هزار نفری به سمت او میآید. آلپ ارسلان با لشکری که تعداد آنها به ۱۵ هزار نفر میرسید در روزه جمعه ۲۷ ذیقعده که مبارک بودن آن روز تأیید شده بود برای پیروزی یا شهادت در ملازگرد از توابع اخلاط با سپاه روم رو به رو شد این اولین رویارویی بزرگ میان رومیها و ترکها بود. آلب ارسلان ابتدا معتقد بود پیروزی همهجانبه بر سپاه روم موقعیت را به نفع وی رقم خواهد زد او با اعتقاد به این موضوع با سرعت و شجاعت به خط مقدم سپاه روم حمله کرد آن ر ا نابود کرد اما به زودی متوجه شد که جنگ با سپاه عظیم بی فایده است پس عقل و دانایی حکم میکرد که آلپ ارسلان راه صلح را در پیش گیرد او این پیشنهاد را به امپراتور روم داد ولی او قبول نکرد. از خود گذشتگی سپاه آلپ ارسلان باعث شد در این جنگ رمانوس شکست بخورد و اسیر شود.
در این داستان ایمپریکس پرایم با کشف یک نقص درجهان تصمیم در به وجود آوردن یک جهان جدید از طریق بیگ بنگ و نابودی جهان قدیمی دارد! ایمپریکس به سمت زمین حرکت میکند و چون زمین طی بحران زمین بینهایت بود، آن را بعنوان مرکز جهانها قرار میدهد و بدین ترتیب جنگی کیهانی بین جهان و امپریکس پرایم شکل گرفت. او بعد از نابودی وارورلد اون به زمین حرکت کرد وقهرمانان این داستان مجبور به اتحاد با دارکساید شدند. دراین جنگ شارون وانس خودش را قربانی کرد و قدرت خود را به سوپرمن داد (ورژن سوپرمن کیزمت). سوپرمن با این قدرت توانست زره ایمپریکس پرایم را بشکند و ایمپریکس پرایم را که در آن زمان بسیار قدرتمند بود را شکست دهد و قدرت کیزمت را تخلیه کند. سوپرمن تصمیم به انتقال انرژی امپریکس پرایم را به کهکشانهایی که توسط او نابود شده بود، داشت. اما با دخالت برینیاک۱۳ باوارورلد، آن انرژی جذب شد تا برینیاک از آن برای حکم رانی بر تمام دنیا استفاده کند.
مردم استپ به سرعت بر آسیای مرکزی تسلط یافتند و ایالتهای شهری و پادشاهیهای پراکنده را مجبور کردند که به آنها خراج بپردازند یا با نابودی روبرو شوند. با این حال، توانایی رزمی مردم استپ به دلیل فقدان ساختار سیاسی در قبایل محدود بود. کنفدراسیونهایی از گروههای مختلف گاهی تحت فرمانروایی به نام خان تشکیل میشد. هنگامی که تعداد زیادی از عشایر بهطور هماهنگ عمل میکردند، میتوانستند ویرانگر باشند، مانند زمانی که هونها به اروپای غربی رسیدند. با این حال، سنت حکم میکرد که هر سلطهای که در چنین جنگهایی فتح میشد باید بین همه پسران خان تقسیم شود، بنابراین این امپراتوریها اغلب به همان سرعتی که شکل میگرفتند رو به زوال میرفتند.
در سال ۱۹۴۲، به هنگام اشغال فرانسه توسط نازیها، آبل بونار، وزیر وقت آموزش و پرورش دولت دستنشاندهٔ فرانسه ویشی اعلام کرد که «تدریس کتابهای ژول ایزاک به دلیل یهودی بودن وی در مدارس ممنوع است.» ایزاک در پی این حکم، به منطقه آزاد اکس-آن-پرووانس گریخت ولی این منطقه به اشغال آلمانها درآمد. همسر و پسر کوچک او به چنگ گشتاپو افتادند و به اردوگاه آشویتس انتقال یافتند. همسر او به قتل رسید ولی پسرش موفق شد فرار کند. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۵، ژول ایزاک همه حقوق از دست رفتهٔ خود را بار دیگر به دست آورد. او سه سال بعد تحقیقات خود در طول جنگ در خصوص علل یهودیستیزی را در کتابی با عنوان «عیسی و اسرائیل» (۱۹۴۸) منتشر کرد. ایزاک که با مقامات واتیکان مراوده داشت و از دوستان پاپ ژان بیست و سوم بود، در تدوین و تصویب بیانیه موسوم به (فرانسوی| Nostra Ætate) تأثیرگذار بود. او در سال ۱۹۶۳ در اکس-آن-پروانس درگذشت.
وضعیت زمانی به وخامت گرائید که در ۵ ژٰوئیه سال ۱۸۶۴ رئیسجمهور آبراهام لینکلن حکم احضار زندانی را برای شهروندان ایالات مشترکالمنافع به تعلیق درآورد. باربریج پیوسته شهروندان کنتاکی را به مداخله در انتخابات سال ۱۸۶۴ و اخراج نائب فرماندار، ریجارد تیلور جاکوب، تهدید میکرد. در حین انعقاد مجدد مجمع عمومی در ژانویه سال ۱۸۶۵، براملت به مخالفت خود با فنون جنگی اتحادیه ادامه داد. با اینحال، وی بر تصویب اصلاحیهٔ سیزدهم اصرار داشت و مدعی بود که نهاد بردهداری «بهطور برگشتناپذیری محکوم به فنا است».