[ویکی فقه] حکم جزئی (ابهام زدایی). حکم جزئی ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • حکم جزئی (منطق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق، به معنای حکم متعلق به برخی از افراد موضوع• حکم جزئی (اصول)، احکام مختص مکلّف یا مکلّفان خاص و دارای کاربرد در علم اصول فقه ... [ویکی فقه] حکم جزئی (منطق). حکم جزئی یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای حکم متعلق به برخی از افراد موضوع است. اگر در قضیه ای، حکم جزئی باشد آن قضیه جزئیه خواهد بود که در آن به برخی از افراد موضوع کلی حکم شده است و لفظی که جزئیت حکم را بیان می کند بعضی، برخی، پاره ای و نظایر آن است. برهمین منوال، اگر در قضیه ای حکم کلی باشد، به این معناست که موضوع قضیه کلی است و حکم به همه افراد موضوع تعلق گرفته است و لفظی که کلیت حکم را بیان می کند کل، همه و هر و نظایر آن است و اگر حکم به شخص خاصی تعلق گرفته باشد آن را «حکم شخصی» نامند. مستندات مقاله در تنظیم این مقاله از منبع ذیل استفاده شده است:• خوانساری، محمد، منطق صوری.
جملاتی از کاربرد کلمه حکم جزئی
در زمان دودمان پیاست بود که لهستان به عنوان یک کشور ایجاد شد. این دودمان که طی سدههای ۱۰ تا ۱۴ میلادی بر لهستان حکم میراند به موجب اسناد با سلطنت میشکو اول آغاز میشود. سلطنت میشکو اول در حوالی سال ۹۶۳ میلادی آغاز میشود و تا مرگش در سال ۹۹۲ ادامه مییابد. او تحت تأثیر همسرش که یک مسیحی پرشور و شعف بود در سال ۹۶۶ به مسیحیت گروید و این اتفاق که به غسل تعمید لهستان معروف است باعث پیوستن لهستان به جوامع مسیحی غربی گشت و بهطور نمادین آغاز ایجاد کشور لهستان دانسته میشود. میشکو اول با متحد کردن قبایل اسلاو غربی سنگ بنا کشور جدید را پایهگذاری کرد. پس از او حکمرانان بعدی به ترویج مسیحیت، تقویت کشور و پروراندن فرهنگ به خصوص ملت لهستان که جزئی از فرهنگهای اروپایی بود پرداختند.
در دادگاه بدوی به ریاست ابوالقاسم صلواتی و پس از محاکمهای که جزئیات آن مشخص نیست، زاغری به پنج سال زندان محکوم شد. ریچارد رتلکیف، همسر زاغری، گفته بود به حکم صادر شده اعتراض خواهند کرد. نازنین زاغری یکی از چندین اعتصاب غذای خود را شروع کرد و پنج روز بعد اعتصاب غذایش را شکست.
گزارهای است که موضوع آن کلّی است و طبیعت و مفهوم ذهنی موضوع، مورد نظر است، نه افراد و مصادیق خارجی آن. در حقیقت این گزارهها چنین هستند: «مفهوم الف ب است.». برای این نوع گزارهها میتوان مثالهایی زد؛ مانند: «دماوند جزئی است.»، «حیوان اعم از جسم نیست.»، «کوه طلا بدون مصداق است.»، «انسان کلی است.». «دماوند»، «حیوان»، «کوه طلا» و «انسان» موضوع گزارههای فوق میباشند؛ اما با توجّه به حکمی که دربارهٔ هر یک از آنها بیان شده، میفهمیم که در هر گزاره، مفهوم موضوع مورد نظر میباشد. این نوع گزاره بیشتر در منطق و فلسفه به کار میرود.