حقیقت معجزه

معنی کلمه حقیقت معجزه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کارهای خارق العاده ای که از پیامبران برای اثبات نبوت صادر می گردد با نام معجزه خوانده می شود، و همین گونه کارها از غیر پیامبران، با نام کرامت ذکر می شود. این مقاله در صدد بیان حقیقت معجزه از آیات و روایات می باشد.
امام صادق (علیه السّلام) در تعریف معجزه می فرماید: «و المعجزة علامةٌ لله لا یعطیها الا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب؛ «معجزه» نشانه ای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجت های خود نمی دهد، تا به وسیله ی آن، راستگویی (مدّعیان ارتباط با خدا) از درغگویی (مدعیان دروغین) شناخته شود.» واژه «معجزه» از «عجز» ـ مقابل قدرت ـ گرفته شده و از وصفیّت به اسمیّت نقل گردیده و تا را به علامت نقل آورده اند، مانند تای صمدیة؛ و برخی آن را تای مبالغه می دانند، مانند تا در «علامة».در توضیح این حدیث شریف باید دانست که معجزه ـ چنان که از لفظش پیدا است ـ یعنی عاجز کننده، و آن کار خارق العاده ای است که نوع بشر، حتی نوابغ در تمام زمان ها از آوردن آن عاجز باشند، و اساساً معجزه فراتر از نیروی بشر است و پیامبران به اراده و مشیّت خدا، برای اثبات درستی ادعای رسالت خویش، انجام می دهند و دعوت به «مقابله به مثل» (تحدی) نیز می نمایند.
معجزه در قرآن
قرآن کریم از این واژه به «آیت»، یعنی نشانه و علامت، و نیز به «بیّنه» تعبیر کرده است. و در روایات (از جمله روایت فوق) و فرهنگ متکلمان (از آن نظر که این نشانه، ناتوانی سایر افراد را آشکار می سازد) به «معجزه» تعبیر شده است.البته قرآن آثار خلقت خداوند را نیز که دلیلی قطعی و تردیدناپذیر بر وجود خداوند می باشد، به «آیات» تعبیر کرده است، و اما «آیه» به معنای معجزه، مانند:«قُلْ اِنَّمَا الآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ اِنَّما اَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ؛ من فقط بیم دهنده ای آشکارم و آیه ها و نشانه ها نزد خدا (به دست او) است» ؛«و مان کان لِرسول ان یاتی بآیة الاّ باذن الله؛ هیچ رسولی این حق را نداشت که آیه و معجزه ای را بدون اذن خدا بیاورد»و نیز آیه ی ۳۷ سوره انعام و آیه ۱۵ سوره انعام و آیه ۱۲۴ و آیه ۲۰ سوره یونس و آیات دیگر.
معجزات انبیا در قرآن
قرآن کریم نقل می کند که مردم هر زمان، از پیامبران زمان خویش تقاضای «آیت» و «معجزه» می کردند و آن ها نیز به درخواست هایی که معقول و منطقی و در راستای حقیقت جویی بود، پاسخ مثبت می دادند، ولی اگر درخواست ها از سوی مردمی بهانه جو بود و به جهت دشمنی و مبارزه و معارضه با پیامبران صورت می گرفت، چون پیامبران برای اثبات رسالت خویش به مقدار لازم معجزه آورده بودند، به خواسته ی آن ها پاسخ نمی دادند.قرآن کریم معجزه های زیادی را برای پیامبران نقل کرده است؛ مانند: زنده کردن مرده، علاج بیماران صعب العلاج و علاج کور مادرزاد، سخن گفتن در گهواره، تبدیل عصا به اژدها، خبر دادن از نهان و آینده و..
ارکان معجزه
...

جملاتی از کاربرد کلمه حقیقت معجزه

جنبه دوم هر تجربه وحیانی جنبه معطی است. به اعتقاد تیلیش تجربه‌ای که در جنبه معطی وجود دارد، همواره دارای چنین ویژگی‌هایی است که اولاً نشان‌مند و نمادین است و ثانیاً مستقیماً از مبدأ معنا نشأت گرفته‌است. از سویی چنین تجربه‌ای از مبدأ معنا به معنای شناخت این منبع نیست چراکه مبدأ معنا حتی در وحی یا مکاشفه نیز ذاتاً سری و مخفی است. مبدأ معنا در زمره موضوع‌های قابل شناخت دیگر هم نیست و از ساختار عقل متناهی فراتر است. از این جهت اصولاً امکان آگاهی نفس از حضور مطلق یا مبدأ بی‌قید و شرط معنا بدون امری نشان‌مند و واسطه‌ای که تجلی کاملی از آن مبدأ باشد، امکان‌پذیر نیست. تیلیش از پدیده نشان‌مند تجربه وحیانی به معجزه یاد می‌کند. معجزه در حقیقت شیء، حادثه یا شخصیتی نشان‌مند است که از طریق آن معطی و مبدأ معنا، حیات و قدرت خودش را در اشخاص حاضر می‌کند. در حقیقت در دین مسیحیت عیسی مسیح نخستین معجزه به معنی چنین رویداد وحیانی بود. عیسی در مرحله نخست برای حواریون یک معجزه یا نماد و واسطه مبدأ معنا بود، چراکه محور همه گزارش‌هایی که بعداً از سوی حواریون از حیات عیسی ارائه شد، از نقش او در انکشاف عینی حضور مبدأ معنا در حیات با عنوان لوگوس حکایت دارد. اما در طول تاریخ همه کسانی که او را در حالت وجدی لبیک گفتند، با چنین تجربه‌ای از رویارویی با مبدأ معنا مواجه شده‌اند.