حزن در برزخ

معنی کلمه حزن در برزخ در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حزن در برزخ (قرآن). در قرآن کریم به امکان شادمانی و اندوه برای انسان، در عالم برزخ و اندوهگین نبودن شهیدان در آن مکان اشاره شده است.
در آیه ۱۶۹ و ۱۷۰ سوره آل عمران امکان شادمانی و اندوه برای انسان، در عالم برزخ بیان شده است: « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتـا بل احیاء... • فرحین... و لا هم یحزنون؛ هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند• به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند.»
شهیدان در عالم برزخ
در آیه ۱۶۹ سوره آل عمران اندوهگین نبودن شهیدان، در عالم برزخ اشاره شده است: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتـا بل احیاء... •. .. ولا هم یحزنون. «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند؛ به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند.»
← زندگان جاوید
۱. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۹.
...

جملاتی از کاربرد کلمه حزن در برزخ

2. حزن در امور اخروى ، مانند خوف از خدا. در اين موارد هم ، بايد حزن دردل باشد و در قيافه و چهره منعكس نشود.
صفات مؤ من بسيار است از جمله : بر چهره اش سرور ظاهر و حزن در قلبش ‍ جاى دارد،سعه صدر دارد، دائما به كارى مشغول است ،(تنبل نيست ) هنگام بلا صبور است و وقت راحتى شاكر است ، از آنچه خدا به او روزى دادهقانع مى باشد و مردم از او در آسايش هستند. زبانش از لغزش در امان و دستش به سخاوتمزين و چشمش به عطاياى حق دوخته است .
اما اگر از دست رفته ، موضوعى معنوى بود، حزن در اينجا ممدوح است چنان كه فرمودهاند:
باده‌ای کان بیخ غم را بر کند حزن در بیت‌الحزن مستی کند
بعضى نيز گفته اند ترس و خوف در برابر عذاب است ، و اندوه و حزن در برابر ازدست رفتن ثواب ، و فرشتگان الهى آنها را به لطف پروردگار در هر دو قسمت اميدوار مىسازند.
ملک از این ناله وافغان و حزن در خطر است ای وطن‌خواهان زنهار وطن در خطر است
و امـا ديـگـران اگـر بـخـواهـنـد عـلاج او را كـنـنـد درحال ظهور غضب ، اگر در اول امر باشد به يك نحوى از انحناى علمى و عملى كه ذكر شدمـى تـوان او را عـلاج كـرد ولى اگـر شـدت كـرد واشـتـعـال پـيـدا نـمـود، نـصـايـح بـرخـلاف نـتـيـجـه دهـد. و عـلاج آن بـسـيـار در ايـنحـال مـشـكـل است ، مگر به تخويف كسى كه از او حشمت برد. زيرا كه ظهور براى كسانىبـشـود كـه انـسـان خـود را بـر آنـهـا غـالب و چـيـره بـبـيـنـد يـالااقل قوه خود را آن متساوى يابد و اما بر كسانى كه نفس حس غلبه آنها را كند غضب ظهورپـيـدا نـكـنـد، بـلكـه غـليـان و جـوشـش خـون قـلب مـوجـب يـكاشتعال باطنى گردد، آن در باطن مختنق شود و محبوس گردد و حزن در قلب توليد شود.پـس عـلاج حـال شـدت غـضـب و فـوران آن كـارى اسـت بـس ‍ دشـوار ومشكل . نعوذبالله منه .
یار آیینه‌ست جان را در حزن در رخ آیینه ای جان دم مزن
هرکجا ذکر ولای تو طرب در طرب است هرکجا فکر خلاف تو حزن در حزن است
9 حزن از باب علم يعلم لازم است و از باب نصر ينصر متعدى است و جمله (ليحزننى انتذهبوا به ) (1071) (لا يحزنهم الفزع الاكبر) (1072) شاهد تعديه است . شايدجامع هر دو باب را از نفى حزن در آيه (الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن ) (1073) بتواناستظهار كرد، يعنى نه اندوه درونى و نه غمى كه از بيرون سلطه پيدا مى كند براىتابع واقعى هدايت الهى نيست .
و نـقـل شـده از قـثـم زاهـد كـه گـفـت : راهـبـى را ديـدم بـر بـاب بـيـت المـقـدسمثل واله يعنى مانند كسى كه بى خود شده از اندوه يا سرگشته شده از عشق ، به او گفتمكـه مـرا وصـيـتـى كـن ، گـفـت : در دنـيا مثل كسى باش كه درندگان او را در ميان گرفتهبـاشـند پس ‍ او خائف و ترسان است مى ترسد كه غفلت كند او را پاره كنند يا بازى كندبه دندان او را بگزند، پس شب او مى گذرد به خوف و ترس در حالى كه ايمن اند در آنمـغـرور شـدگان ، و روزش مى گذرد به اندوه و حزن در حالى كه فرحناك و خوشحالنددر آن مـردمـان نـاچـيـز و بـى كـار، ايـن را گفت و رفت ، گفتم :، زيادتر بگو، فرمود: آدمتشنه قناعت مى كند به آب كم .