[ویکی فقه] حزن بر طغیانگران (قرآن). در سوره مائده به شایسته نبودن دلسوزی و تاسف، بر طغیانگران کافر اشاره شده است. در آیه ۶۸ سوره مائده به شایسته نبودن دلسوزی و تاسف، بر طغیانگران کافر اشاره شده است:«... و لیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیـنـا و کفرا فلا تاس علی القوم الکـفرین. بگو ای اهل کتاب تا (هنگامی که) به تورات و انجیل و آنچه از پروردگارتان به سوی شما نازل شده است عمل نکرده اید بر هیچ ( آیین بر حقی) نیستید و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنان خواهد افزود پس بر گروه کافران اندوه مخور.» ← دیدگاه تفسیر نمونه پرهیز از تاسف و اندوه بر طغیانگران، فرمان خدا به پیامبر (صلی الله علیه وآله) در سوره مائده است:«... و لیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیـنـا و کفرا فلا تاس علی القوم الکـفرین. بگو ای اهل کتاب تا (هنگامی که) به تورات و انجیل و آنچه از پروردگارتان به سوی شما نازل شده است عمل نکرده اید بر هیچ ( آیین بر حقی) نیستید و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنان خواهد افزود پس بر گروه کافران اندوه مخور.»
جملاتی از کاربرد کلمه حزن بر طغیانگران
القصه رسيدم به دروگاه و البته كسى كه يك ساعت به شدت گريه كرده باشد ولوخـامـوش بـاشـد تا مدتى پيداست از سرخى چشم و ترى ياخان (7) و گرفتگى حزن وچـيـن افتادن ابرو. من كه چشمم به پدرم افتاد آثار غليظ و حزن بر من مستولى شد كانهپدرم را كشته او هم كه مرا ديد فهميد كه حادثه اى رخ داده گفت پسر چرا گريه كرده اى، حزن هجوم آور شده راه گلو را گرفته نفس بيرون نيامده الا با گريه بدون اين كه بهمـخـارج حـروف بـخـورد و حـروف جـواب حـاصـل شـود بـه قـدر ده دقـيـقـهمجال جواب نيافته گريه كردم . پدرم همان طور كه به يك دست داس و به دست ديگر يكقبضه سفال گرفته متحيرانه ايستاده به من نظر مى كند و من هم جد مى كنم كه جواب او رابـدهم ، گريه بيشتر شدت مى كند و ممكن نمى شود او هم مصر شده كه پسر چه شده باايـن كـه نـسـبت به پدر بسيار مؤ دب و رد بر حرف و كار او ولو خطا بود هيچ وقت نكردهبودم بعد از مدتى مخلوط با گريه اين كلمات را جواب دادم :
كلمه (التقاط) به معناى برخوردن به چيزى و برداشتن آن است ، بدون اينكه انساندر جستجوى آن باشد، و از همين باب است كه به چيزى كه كسى پيدا مى كند (لقطه )مى گويند. و حرف (لام ) در جمله (ليكون لهم عدوا و حزنا) - به طورى كه گفتهاند - لام عاقبت است . و كلمه (حزن ) - با دو فتحه و (حزن ) - با ضمه وسكون - به يك معنا است ، مانند (سقم ) و (سقم ) و مراد از حزن علت حزن است ،پس اگر اطلاق حزن بر موسى كرده به خاطر مبالغه در سببيت وى براى اندوه ايشان است.
حزن بر عاشق تو بسته در خواب ولیک آستان تو شده بالش شب بیداران
اينكه فرمودند (مؤ من از كوه سخت تر) است بخاطر پايداريش در مقابله با دشمنى هاو از دست دادن اموال و فرزند و مانند اينهاست ، حتى مؤ منكامل حزن بر قبلش راه پيدا نمى كند.
شـيـخ مـفـيـد قـدس سره فرموده كه چون خبر شهادت زيد به حضرت صادق عليه السلامرسـيـد سـخـت غـمگين و محزون گشت به حدى كه آثار حزن بر آن حضرت ظاهر شد و هزارديـنـار از مـال خود عطا كرد كه قسمت كنند در ميان عيالات آن كسانى كه در يارى زيد شهيدگـشـتـه بـودنـد كـه از جـمـله آنـهـا بـود عـيـال عـبـداللّه بـن زبـيـر بـرادرفـضـيـل بـن زبـيـر رسـّانـى كـه چـهـار ديـنـار به او رسيد و شهادت او در روز دوم صفرسـال صـد و بـيـسـتـم واقـع شـد و مـدت عـمـرش چـهـل و دوسال بوده .(138)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله (266) پسرى دارد از ماريه قبطيه به نام ابراهيمبن رسول الله . اين پسر كه مورد علاقه رسول اكرم صلى الله عليه و آله است در هجدهماهگى از دنيا مى رود. رسول اكرم كه كانون عاطفه بود قهرا متاءثر مى شود و حتى اشكمى ريزد و مى فرمايد: دل مى سوزد و اشك مى ريزد، اى ابراهيم ما به خاطر تو محزونيمولى هرگز چيزى بر خلافت رضاى پروردگار نمى گوييم . تمام مسلمين ، ناراحت ومتاءثر به خاطر اين كه غبارى از حزن بر دل مبارك پيغمبر اكرم نشسته است . همان روزتصادفا خورشيد منكسف مى شود و مى گيرد. مسلمين شك نكردند كه گرفتن خورشيد،هماهنگى عالم بالا بود به خاطر پيغمبر. يعنى خورشيد گرفت براى اين كه فرزندپيغمبر از دنيا رفته .(267)
نگاه كردم در آنجا ولادت حضرت صاحب الامر و غيبت آن حضرت وطول غيبت و درازى عمر او را و ابتلاى مؤ منان را در زمان غيبت و بسيار شدن شك و شبهه دردل مردم ، از جهت طول غيبت او و مرتد شدن اكثر مردم در دين خود و بيرون كردن ريسماناسلام از گردن خود كه حق تعالى در گردن بندگان قرار داده است . پس رقّت مرا دستداده است و حزن بر من غالب شده است .) الخبر.