حزن انسان

معنی کلمه حزن انسان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حزن انسان (قرآن). در قرآن کریم به اندوه انسان، در پی گرفتاری به سختی و بلا اشاره شده است.
در پی گرفتاری به سختی و بلا انسان دچار اندوه می شود که خداوند متعال در آیه ۴۸ سوره شوری به آن اشاره کرده است:... و انا اذا اذقنا الانسـن منا رحمة فرح بها و ان تصبهم سیئة بما قدمت ایدیهم فان الانسـن کفور. «پس اگر روی برتابند ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ایم بر عهده تو جز رسانیدن (پیام) نیست و ما چون رحمتی از جانب خود به انسان بچشانیم بدان شاد و سرمست گردد و چون به (سزای) دستاورد پیشین آنها به آنان بدی رسد انسان ناسپاسی می کند.»(به قرینه مقابله «فرح بها» با «ان الانسان کفور» استفاده می شود که انسان، وقتی گرفتار سیئه و بدی می شود، اندوهگین شده، کفران می کند.)
← دیدگاه تفسیر نمونه
اندوه انسان، در پی گرفتاری به بادهای تند و امواج دریا در سوره یونس آمده است:... و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها جاءتها ریح عاصف و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم دعوا الله مخلصین له الدین لـئن انجیتنا من هـذه لنکونن من الشـکرین. «او کسی است که شما را در خشکی و دریا می گرداند تا وقتی که در کشتیها باشید و آنها با بادی خوش آنان را بب ر ند و ایشان بدان شاد شوند (بناگاه) بادی سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ایشان تازد و یقین کنند که در محاصره افتاده اند در آن حال خدا را پاکدلانه می خوانند که اگر ما را از این (ورطه) بر هانی قطعا از سپاسگزاران خواهیم شد.»(به قرینه مقابله «و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها» با «جائتها ریح عاصف و جاءهم الموج من...» استفاده می شود که انسان با وزش توفان و گرفتار شدن به امواج دریا، اندوهگین شده، استمداد می طلبد.)
← چند نکته
در آیات ۴۸و ۴۹ سوره روم ماجرای اندوه انسان، هنگام قطع بارندگی و خشکسالی آمده است:... فتری الودق یخرج من خلــله فاذا اصاب به من یشاء من عباده اذا هم یستبشرون و ان کانوا من قبل ان ینزل علیهم من قبله لمبلسین. « خدا همان کسی است که بادها را می فرستد و ابری برمی انگیزد و آن را در آسمان هر گونه بخواهد می گستراند و انبوهش می گرداند پس می بینی باران از لابلای آن بیرون می آید و چون آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد رسانید بناگاه آنان شادمانی می کنند؛ و قطعا پیش از آنکه بر ایشان فرو ریزد (آری) پیش از آن سخت نومید بودند.»یکی از معانی « ابلاس»، حزن و انکسار است.
← منتظران باران
...

جملاتی از کاربرد کلمه حزن انسان

با توجه به مختار بودن انسان و امكان تمرد او در برابر وحى ، دو آيهمحل بحث ، هشدارى است به همه انسان ها كه هر كس هدايت الهى را بپذيرد و مطيع رهنمودخدا شود از خوف و حزن مصون مى ماند و كسى كه از آن سرباز زند و راه تكذيب و انكارپيش گيرد، گرفتار عذاب آتش خواهد شد.
(من شهيد اشكهاى جارى هستم ، ياد و نام من نزد هيچ انسان باايمانى برده نمى شود، جزاينكه طوفانى از حزن و اندوه در دلش ‍ پديدار مى گردد و بر آنچه بر من ، در راه حق وعدالت رسيد، مى گريد.)(29)
22 اين سرزمين مقدّس ، حزن انگيز است و به مجرّد ورود بدان غم و اندوه انسان را فرامىگيرد، به ويژه با نزديك شدن به قبر شريف و با نظاره به قبر فرزند گراميش درپايين پاى او.(349)
اثر دیگر فاضلی که مورد نقد و بررسی قرار گرفته، کتاب «تجربه تجدد» است. رحیم محمدی معتقد است فاضلی در این کتاب، از بدفهمی‌های رایج در علوم اجتماعی ایران در رابطه با مفهوم تجدد و مدرنیته و دوگانه سنت و تجدد، گذر کرده و تجدد را به عنوان یک امر اجتماعی واقعی و شیوه‌ای از زندگی بررسی می‌کند. فاضلی همچنین دستگاه مفهومی جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی را برای توضیح واقعیت اجتماعی فرهنگی ایران، توسعه داده و غنا بخشیده است. به اعتقاد محمدی، یکی از امتیازات کتاب، تلقی تاریخمندی و سنت مندی از تجدد ایرانی است. اما نویسنده در توصیفات خود به جنبه تراژیک و حزن‌انگیز تجدد نپرداخته و در برخی جاها تغییرات را ساده‌سازی کرده است. همچنین به نظر محمدی، فاضلی به تضادها، تناقض‌ها، مقاومت‌های فرهنگی و مشکلات تجدد ایرانی توجه نکرده است.
ناراحتى بشر از دو چيز است ؛ يكى كمبود و فقدان فعلى و يكى نگرانى آينده . حزن وغصه ، نتيجه كمبود فعلى و خوف و ترس ، تنيجه نگرانى از آينده است ؛ مثلا انسانمريض و انسان فقير در غم و غصه است ؛ زيرا فاقد صحت و فاقد ثروت است . و انسانىكه نسبت به آينده اش نگرانى دارد، قهرا خائف و ترسناك مى باشد.
ممكن است گفته شود كه افسردگى در صورتى بوجود مى آيد كه انسان از فرصت هاىبدست آمده ، استفاده هاى صحيح نكرده و حالا كه هيچ قدرتى براى جبران خسارتها نداردافسردگى پيدا مى كند و در وصيت حضرت على صلوات الله عليه آمده : بادِرالفُرصَةَ قَبلَ اَن تَكُونَ غُصَّةً (280) فرصت هاى پيش آمده را قدر بدانيدقبل از آنكه به افسردگى تبديل نشود، كلمه [غُصِّة ] هم مانند ساير الفاظ، ناراحتى هاىروحى را، بيان مى كند و نمى توان اين الفاظ را در ميان بيماريهاى روحى تقسيم كرد.مثلاً بگوئيم : حزن يعنى افسردگى ، كرب يعنى اضطراب ، هم يعنى هيجانات و و .... .
1. حزن در امور دنيوى ، مانند مصيبت هاى و گرفتاريهايى كه براى انسان گاهى در دنياپيدا مى شود. مؤ منى كه گرفتارى دنيوى برايش پيش آمده نبايد در روابط اجتماعى آن رابروز دهد.
و كلمه (حزن ) به معناى اندوه است ، در مقابل كلمه (فرح ) كه به معناى سروراست ، و حزن وقتى به انسان دست مى دهد كه چيزى را كه داشته از دست بدهد و يا دوستمى دارد داشته باشد ولى ندارد، و يا خود را مالك آن فرض كرده ، و از دستش ‍ بدهد.
دليل ديگر معتزله اين است : اگر در بهشت خلود نباشد و بهشتى پس از مدتى زندگى دربهشت از آن جا بيرون برده شود همواره غمگين است و هر چه در بهشت بر نعمتهايش افزودهشود اندوه و افزونتر خواهد شد؛ زيرا هراس فراق دارد؛ در حالى كه بهشت جاى اندوهنيست . حتى انسان مومن در بهشت ، بستگان تبهكار خود را كه در جهنم به سر مى برند بهياد نمى آورند؛ زيرا موجب حزن و اندوه او مى شود.
پس بر طرف شدن مطلق خوف از انسان تنها وقتى فرض دارد كه هيچ يك از آنچه داريمدر معرض زوال قرار نگيرد و همچنين برطرف شدن مطلق حزن از انسان وقتى فرض داردكه آنچه نعمت كه انسان بتواند از آن متنعم شود و لذت ببرد دارا باشد و خداى تعالىبه او افاضه كرده باشد