حجل حجل

معنی کلمه حجل حجل در لغت نامه دهخدا

حجل حجل. [ ح َ ج َ ح َ ج َ ] ( ع صوت مرکب ) کلمه ای که بدان گوسفندان را زجر کنند و یا برخیزانند برای دوشیدن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه حجل حجل در فرهنگ فارسی

کلمه ای که بدان گوسفندان را زجر کنند و یا برخیزانند برای دوشیدن

جملاتی از کاربرد کلمه حجل حجل

خورشید بشب نهان کند چهره خویش تا روز حجل نگردد از رأی سدید
مردى شجاع از اصحاب معاويه به نام حجل بناءثال بن عامر به ميدان آمد و بين دو صف ايستاد و مبارز خواست ، بى درنگ پسر او كه ازياران اميرالمؤ منين على عليه السلام بود در برابر او حاضر شد، وحال اين كه پدر او پسر همديگر را نمى شناختند، بين آن دو نبرد سختى رخ داد و مدتطولانى به شمشير و نيزه از خود دفاع كردند عاقبت پسر نيزه اى بر پيكر پدر زد و ازاسب به زمين انداخت ، وقتى كلاه خود از سر پدر افتاد، پسر او را شناخت و خود را درآغوش پدر انداخت و بگريست و عذر خواست ، كه اى پدر! تو را نمى شناختم آيا از نيزه منزخمى به رسيد؟
از خاک در تو آب کوثر حجل است وز بخت تو اقبال سکندر خجل است
عین حجل (به عربی: عین الحجل) یک شهرداری در الجزایر است که در استان مسیله واقع شده‌است. عین حجل ۳۳٬۰۴۶ نفر جمعیت دارد.
حجل از کرده ی خویشم، گله از کس نکنم من که با این همه نزدیکی او،دورترم