[ویکی فقه] تنها کسی که قائل به شهادت حجر بن جندب است، عمادزاده است. دیگران از وی سخن نگفته اند. ۱. ↑ عمادزاده، حسین، زندگانی امام حسین علیه السلام، ج۲، ص۳۴. منبع جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ج۱، ص۱۴۱. ...
جملاتی از کاربرد کلمه حجر بن جندب
بصيرت و ايمانى كه در حجر بن عدى بود، او را در بروز فتنه هاى كور و آشوب هاىگمراه كننده ، در خط مستقيم ولايت اميرالمؤمنين و دفاع از حق پيش مى برد.اين حركت در مسيرپاك ، تا پايان عمرش تداوم داشت .
بن ابوموسى بر آن شهادت مى دهد. خدا پروردگار جهانيان است . حجر بن عدى طاعت رارها كرده و از جماعت جدا شده و خليفه را لعنت كرده و مردم را به جنگ و آشوب دعوت كرده ،گروهى را به شكستن بيعت و خلع اميرالمؤ منين ، معاويه دعوت مى كند و به خداوند آشكاراكفر ورزيده است ).(602)
شايد اين رفتار با حجر، از پليدى و كينه معاويه با اسلام سر چشمه مى گرفت . اوبه هيچ ارزش دينى پايبند نبود. نخستين فاتح اين سرزمين را در همان جا زندانى كرد وسرانجام هم همان جا به قتل رساند. اين نوعى دهن كجى بهاصول ارزشى اسلام و علاقه اى بود كه حجر بن عدى به اين سرزمين داشت و در آن جاجهاد و فتح كرده بود.
همچنين در خطبههای نماز جمعه نسبت به واقعه تخریب مقبره حجر بن عدی در سوریه موضع گرفت و آن را محکوم کرد. عبدالحمید در ویدیویی با عنوان «ورود و شیوع ویروس کرونا در ایران را آسیبشناسی کنیم»، مدعی شد: «طلاب چینی جامعه المصطفی عامل شیوع کرونا در ایران هستند.»
حجر بن عدى (58) و عمرو بن حمق (59) بيزارى و لعناهل شام را آشكار مى كردند. اميرالمؤ منين عليه السلام ، به آنان پيام داد كه از اين كارخوددارى كنند.
امام حسن (ع ) نيز تصميم خود را براى پاسخ به ستيزه جويى معاويهدنبال كرد و رسما اعلان جهاد داد. اگر در لشكر معاويه به كسانى بودند كه به طمعزر آمده بودند و مزدور دستگاه حكومت شام مى بودند، امّا در لشكر امام حسن (ع ) چهره هاىتابناك شيعيانى ديده مى شد مانند حجر بن عدى ، ابو ايوب انصارى ، و عدى بن حاتم... كه به تعبير امام (ع ) (يك تن از آنان افزون از يك لشكر بود). امّا در برابر اينبزرگان ، افراد سست عنصرى نيز بودند كه جنگ را با گريز جواب مى دادند، و درنفاق افكنى توانايى داشتند، و فريفته زر و زيور دنيا مى شدند. امام حسن (ع ) از آغازاين ناهماهنگى بيمناك بود.
در اجراى اين فرمان معاويه ، مردم كوفه را مصيبتها و بلاهاى سختى دامنگير شد (101).به سبب همين فرمان بود كه حجر بن عدى (102) و يارانش را دست بسته گردن زدند ورشيد هجرى (103) و ميثم تمار (104) را بر دار كشيده كشتند!
در همين جنگ بود كه در روز هفتم ماه صفر بهسال 37 هجرى كه درگيرى جنگ در اوج شدت بود، حجر بميدان آمد، و در برابرش پسرعمويش حجر بن زيد كندى كه در سپاه معاويه بود قرار گرفت ، و در اينجا بود كهحجر بن عدى با لقب (حجرالخير) و حجر بن يزيد با لقب (حجر الشر)، خواندهشدند.(23)
اين حكايت ، فساد اخلاقى مصقله را نشان مى دهد. طبرى پيرامون فساد دينى او علاوه برآنچه گذشت مى نويسد: زياد بن ابيه وقتى كه مى خواست حجر بن عدى را به شامبفرستد، نامه اى به صورت زير تنظيم كرد و از بزرگان كوفه خواست آن را امضاكنند. نامه را هفتاد نفر امضا كردند كه از جمله آنها مصقله ، قعقاع بن شور و قدامة بنعجلان بودند. امّا متن نامه امضا شده : (بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اين چيزى است كهابوبردة (601)
حجر بن عدى كندى و عمر بن حمق خزاعى و يارانشان از شيعيان على بن ابى طالب بودند.چون شنيدند كه مغيره و ديگر ياران معاويه بر منبر على (ع ) را لعن و ناسزا مى گويند،تاب نياوردند و برخاستند و رو در روى ايشان ايستاده اعتراض كردند.