حجت گوئی
معنی کلمه حجت گوئی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه حجت گوئی
حجت نبود تو را که گوئی من مؤمنم و جهود کافر
ای حجت خراسان بانگت رسید هرجا گوئی کز آسمان بر سنگ اوفتاده طشتی
به شیرین گفت خسرو راست گوئی بدین حجت اثر پیداست گوئی