حجت گوئی

معنی کلمه حجت گوئی در لغت نامه دهخدا

حجت گوئی. [ ح ُج ْ ج َ ] ( حامص مرکب ) حجت آوردن. لجاج : و از حجت گوئی و بهانه جوئی او آگاه نه. ( سندبادنامه ص 289 ).

معنی کلمه حجت گوئی در فرهنگ فارسی

حجت آوردن

جملاتی از کاربرد کلمه حجت گوئی

حجت نبود تو را که گوئی من مؤمنم و جهود کافر
ای حجت خراسان بانگت رسید هرجا گوئی کز آسمان بر سنگ اوفتاده طشتی
به شیرین گفت خسرو راست گوئی بدین حجت اثر پیداست گوئی