حجاج باهلی

معنی کلمه حجاج باهلی در لغت نامه دهخدا

حجاج باهلی. [ ح َج ْ جا ج ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن مسعود روایتی دارد که از آن بر می آید حجاج باهلی صحابی است. احمد از طریق شعبه آرد: از حجاج بن حجاج باهلی شنیدم از پدرش روایت میکرد که وقتی با پیغمبر بحج رفته است. از ابن مسعود روایت کرده است. ابن سکن گفته است که از پیغمبر روایت نداشته است. ( الاصابة ج 1 ص 329 قسم 1 ). رجوع بقاموس الاعلام ترکی و حجاج بن اسود شود.

جملاتی از کاربرد کلمه حجاج باهلی

«قتیبة بن مسلم باهلی سردار معروف حجاج چندین هزار نفر از ایرانیان را در خراسان و ماوراءالنهر کشتار کرد و در یکی از جنگ‌ها به سبب سوگندی که خورده بود این‌قدر از ایرانیان کشت که به تمام معنی کلمه از خون آن‌ها آسیاب روان گردانید و گندم آرد کرد و از آن آرد، نان پخته، تناول نمود. زن‌ها و دخترهای آن‌ها را در حضور آن‌ها به لشکر عرب قسمت کرد.»