حاجت بردن

معنی کلمه حاجت بردن در لغت نامه دهخدا

حاجت بردن. [ ج َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) عرض نیاز کردن. حاجت برداشتن. تمنا کردن سؤال :
مبر حاجت بنزدیک ترشروی
که از خوی بدش فرسوده گردی.سعدی.- دست حاجت پیش کسی بردن ؛ عرض نیاز کردن پیش کسی. از کسی چیزی طلب کردن. حاجت خواستن از کسی :
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود.سعدی.

جملاتی از کاربرد کلمه حاجت بردن

پس شركت كردن شيطان با آدمى در مال و فرزند سهم بردن از منفعت و اختصاص است ،مثل اينكه آدمى را وادار كند به تحصيل مال كه خداوند آن را مايه رفع حاجت آدمى قرار دادهاز راه حرام ، زيرا در اين صورت هم آدمى از آنمال منتفع شده به غرض ‍ طبيعى خود نائل مى شود، و هم شيطان به غرض خود رسيده استو يا آنكه از راه حلال كسب بكند و ليكن در معصيت به كار برند، و در اطاعت خدا صرفنكند، پس هر دو از آن مال منتفع شده اند با اينكه او از رحمت خدا تهى دست است .