جون غلام ابوذر غفاری

معنی کلمه جون غلام ابوذر غفاری در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جون یا حوی، غلام آزادشده ابوذر غفاری، یکی از شهدای کربلا بود که بعد از شهادت زهیر بن قین، یا حبیب بن مظاهر، به شهادت رسید.
بلاذری، مبارزه و شهادت جوان (حوی) (در انساب الاشراف بلاذری، و کتاب الفتوح ابن اعثم، و تاریخ الامم والملوک طبری، «حوی» ذکر شده است. ولی در مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، رجال طوسی، الملهوف علی قتلی الطفوف سید بن طاووس، مقتل الحسین خوارزمی، مثیرالاحزان ابن نما. و رجال ابن داود، جون» آمده است. اما شیخ مفید نام او را جوین» نوشته است، و ابن شهرآشوب «جوین بن ابی مالک» ثبت کرده است. این در حالی است که فضیل بن زبیر و شیخ طوسی، جوین بن مالک را غیر از جون غلام ابوذر دانسته اند. ) را بعد از ذکر شهادت زهیر بن قین، و ابن اعثم کوفی پس از حبیب بن مظاهر، ذکر کرده است.
رجزهای جون
بلاذری می گوید: حوی (جون) غلام آزادشده ابوذر، پیشاپیش امام حسین (علیه السّلام) با دشمنان می جنگید و چنین رجز می خواند:کیف تری الفجّار ضرب الاسود•• • بالسیف صلتاً عن بنی محمّداذب عنهم باللسان والید•• • ارجوا به الجنة یوم المورد (ابن اعثم در کتاب الفتوح و خوارزمی در مقتل الحسین این رجز را مفصل تر و در سه بیت و با اندکی تفاوت نقل کرده اند.)«بدکاران چگونه می بینند ضربت این سیاه را با شمشیری که در راه فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) کشیده شده است. من با دست و زبان از آنان حمایت می کنم و با این کار، امید بهشت در روز ورود به صحنهٔ محشر را دارم».سید بن طاووس چنین آورده است: سپس (بعد از عمرو بن قرظه) جون، غلام ابوذر که برده سیاهی بود، به میدان رفت. حسین (علیه السّلام) به او گفت: من به تو اجازه می دهم (که از این سرزمین بروی و جان خود را حفظ کنی) تو همراه ما برای عافیت آمدی، پس در گرفتاری ما، خود را مبتلا مساز جون گفت: ای فرزند رسول خدا، آیا سزاوار است که من در زمان خوشی، نان خور شما باشم، ولی در سختی ها شما را تنها بگذارم؟ به خدا سوگند، که بویم بد، نژادم پست، و رنگم سیاه است؛ پس بر من منت بگذار و مرا به (آسایش جاودان) بهشت برسان تا بدنم خوش بو، نژادم شریف و رویم سفید گردد. نه، به خدا سوگند، هرگز از شما جدا نمی شوم تا اینکه این خون سیاه با خون شما درآمیزد. سپس به جنگ پرداخت تا به شهادت رسید. رضوان خدا بر او باد.

جملاتی از کاربرد کلمه جون غلام ابوذر غفاری

132- در (كامل بهائى ) است كه (جون ) غلام ابوذر در كار سلاح سازى دستىتمام داشت 2/280 (شيخ عبّاس قمى رحمه اللّه )
در كتاب مثيرالاحزان و اللهوف آمده است : جون ، غلام ابوذر، كه برده اى سياه چرده بود، پيش آمد تا به ميدان جنگ قدم گذارد. امام به وى فرمود: من تو را از شركت در جنگ معاف مى دارم . چرا كه تو با ما همراه بودى تا به نعمت و سلامتى دست يابى ، اينك خود را درگير ما مساز. جون گفت : اى پسر پيغمبر خدا! من در آرامش و شادى شريك و همراه شما باشم ، اما در شدت تشنگى و تنگى شما را به خود واگذارم ؟! مرا اگر چه نژادى نامعلوم و چهره اى سياه است ، اينك بر من رحمت آر تا چهره ام سفيد و نژادم شريف و وجودم عطرآگين گردد. نه به خدا قسم ، من دست از شما بر نمى دارم تا آنگاه كه اين خون ناچيزم با خون شما عجين گردد. اين بگفت و به درياى دشمن حمله برد و جنگيد تا شربت شهادت نوشيد. (186)
من در شب عاشورا كه در فرداى آن پدرم به شهادت رسيد، در حالت رنج و بيمارى در خيمه خود نشسته بودم و عمه ام از من پرستارى مى كرد كه پدرم برخاست و به خيمه خود رفت . در آن خيمه ، جون ، غلام ابوذر غفارى ، به اصلاح شمشير پدرم مشغول بود. پس صداى پدرم را شنيدم كه اين ابيات را چندين بار تكرار مى نمود:
از امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه در شب عاشورا پدرم در ميان خيمه با چند تن ازيارانش نشسته بود و ((جَون )) غلام ابوذر مشغول اصلاح شمشير امام عليه السلام بود آنحضرت به اين اشعار مترنم و متمثل گرديد:
در كتاب مثيرالاحزان و اللهوف آمده است : جون ، غلام ابوذر، كه برده اى سياه چرده بود، پيش آمد تا به ميدان جنگ قدم گذارد. امام به وى فرمود: من تو را از شركت در جنگ معاف مى دارم . چرا كه تو با ما همراه بودى تا به نعمت و سلامتى دست يابى ، اينك خود را درگير ما مساز. جون گفت : اى پسر پيغمبر خدا! من در آرامش و شادى شريك و همراه شما باشم ، اما در شدت تشنگى و تنگى شما را به خود واگذارم ؟! مرا اگر چه نژادى نامعلوم و چهره اى سياه است ، اينك بر من رحمت آر تا چهره ام سفيد و نژادم شريف و وجودم عطرآگين گردد. نه به خدا قسم ، من دست از شما بر نمى دارم تا آنگاه كه اين خون ناچيزم با خون شما عجين گردد. اين بگفت و به درياى دشمن حمله برد و جنگيد تا شربت شهادت نوشيد. (186)