[ویکی نور] جواب نامه تعزیت رسالۀ حاضر جواب تعزیت نامه اى است که فخر رازى به مناسبت وفات فرزند سلطان بهاءالدین به رشتۀ تحریر درآورده است. این رساله به همراه سیزده رساله دیگر در کتابی به نام چهارده رساله به رشته تحریر در آمده و توسط محمدباقرسبزواری گردآوری گردیده است. رساله حاضر مشتمل بر ده فصل است: در فصل اوّل در قالب تمثیل موقعیّت روح انسانى را نسبت به بدن بیان مى کند که چون روح انسانى را در کشتى بدن نشانند و آن کشتى را در دریاى روزگار انداختند مردم گمان کردند که کشتى تن ساکن است و دریاى روزگار در حرکت و این اشتباه است زیرا که کشتى حیات جسمانى که به واسطه جسد حاصل مى شود در حرکت است. در فصل دوّم به فانى بودن بدن مادّى اشاره مى کند که در رهگذر تغییر و تحوّل بودن صلاحیّت بقاء را ندارد. در فصل سوّم مفصلا بیان مى شود که روح انسانى غیر از بدن اوست و دلایل زیادى براى اثبات این مطلب آورده شده است که به مهمّترین آنها اشاره مى شود:
جملاتی از کاربرد کلمه جواب نامه تعزیت
رسم ست جواب نامه چون نیست جواب باید که تو پس دهی و من پاره کنم
امام در جواب نامه نوشتند، على بن حسكه دروغ مى گويد، لعنت خدا بر او باد، من او راجزء دوستانم نمى شناسم ، بخدا سوگند محمد صلى الله عليه و آله و پيامبرانقبل از او به يكتاپرستى و نماز و زكات و روزه و حج و ولايت مبعوث شدند. محمد صلىالله عليه و آله كسى رابه سوى خداى يكتا بدون شريك دعوت نكرد ما همه جانشينانرسول خدا و بندگان خدائيم و براى او شريكقائل نيستيم ،... اگر يكى از آنان را ديديد (بخاطر حرفهاى شرك ) با سنگ مغزش رامتلاشى سازيد.
به جان رشک خدایا که قاصد ما را جواب نامه فراموشی خبر باشد
گرچه می دانم که ننویسد جواب نامه ام از زبان او تسلی نامه ای انشا کنید
چون خواست جواب نامه قاصد گفتا که نخوانده پاره کردم
ابوالاديان مى گويد: ابهت امام عسكرى عليه السلام مرا گرفت ، ديگر نپرسيدم كهمنظور چه هميانى است برخاستم خداحافظى كردم نامه را گرفتم بسوى مدائن رهسپارشدم ، نامه ها را به صاحبانشان دادم جواب نامه ها را گرفت و به سامره برگشتم همينكه وارد خانه امام حسن عليه السلام شدم صداى گريه شنيدم فهميدم كه امام عسكرى عليهالسلام دار دنيا را وداع كرده است ولى ديدم گروهى دور جعفر كذاب را گرفته اند و بهاو به عنوان امام تهنيت مى گويند و بعضى به او تسليت مى گفتند.
بسی نوشت و نیامد جواب نامه دوست قلم که دست زمن میبرد بگریانی
جواب نامه کلیم از ستمگری خواهد که مرغ نامه بر اوست تیر چار پرش
جواب نامه را چون باز خوانیم مزاجش هر چه باشد بازدانیم
بعد از آن ، كودك رو به من كرد و فرمود: اى ابوالا ديان بصرى ! جواب نامه ها رابياور.
رسول اكرم (ص ) بدون آنكه به سخنان تهديدآميز آنها اعتنائى كند، آنان را به اسلامدعوت كرد و آياتى از قرآن كريم كه مشتمل بر نعمت هاى بهشت و عذابهاى دوزخ بود،برايشان قرائت فرمود. آنها اين دعوت را نپذيرفتند، ولى از هيبت مجلسرسول اكرم (ص ) و اثر بياناتش ترس و وحشتىمجهول بر آنها مستولى شده بود. بدين جهت تقاضا كردند كه اگر با ما به دربارايران نمى آئى ، جواب نامه پادشاه يمن را بنويس تا ما به كشور خود برگرديم .
جرير جواب نامه اميرالمؤ منين (ع ) را به اطاعت و پيروى از حضرت نوشت .
جواب نامه کز جانان رسید این بود مضمونش که من بر هر سر سنگی چو تو آوارهای دارم
قاصد چو بدید آن به پا خواست زو کرد جواب نامه درخواست
سلمان جواب نامه عمر را نوشت كه با مطالعه و دقت در جواب ، به شهامت وقاطعيت سلماندر راه دين - آن هم دربرابر عمر - پى بريم كه جداقابل توجه است ، كه فشرده نامه چنين است .
15- چه عباراتى را بايد بر آغاز و پايان جواب نامه استفتاء افزود؟
فرمود: در حال عجيبى بودم كه نامه اين دلنواز (و دلپذير و دلارام و دلجو) با گفتارنغز و دلربايش مرا ربوده و به حرف در آورده بود كه شروع به دفتردل نمودم تا جواب نامه آن شوريده شيرين بيان را بدهم زيرا كه جواب نامهمثل رد سلام لازم است .
جواب نامه ما را صبا نمی آرد به چشم، کاغذی از توتیا نمی آرد
اى معاويه ! چون من ابداً، در تو اميد هدايت و برگشت ندارم ، از اين جهت باكمال خشونت و تندى با تو سخن مى گويم .)) معاويه از جوابهاى دندانشكن قاصد علىعليه السّلام به تنگ آمده و دستور داد تا اينكه ، جواب نامه را سريعاً نوشته ، و بدستاو بدهند، و به شهر و ديارش روانه سازند.
حال كه بنا شد جواب نامه را به ادله فوق و به آنچه كه از سر حضرتش برايشمعلوم گشت به منظوم بدهند منتقل شده اند به اينكه چون در كلام خودت حق رااراده نمودىچه بنحو منظوم باشد و يا به صورت منثور بيان حق مهم ملاك است كه در جواب نامهنگاشته شود منتهى تاثير اشعار معجون از حكمت چه بسا بسيار باشد و بر اساسمناسبات شايد طبكع آن دلنواز نكته پرداز و امثال او در خصوص اين قضيه خاص بهمنظوم بيشتر ميل داشت تا به منثور؛ چه اينكه جواب نامه همان روشن روان شيرين بيان درموارد ديگرى كه در نامه ها بر نامه ها به طبع رسيد به صورت منثور بلند بود كه درآن موارد مناسبت با نثر داشت و تشخيص اين مناسبات را خود صاحبان دلها مى دانند كهشايد ديگرى را در همين مورد خاص مشرب خاص ديگرى باشد.