جهل به ربوبیت خدا

معنی کلمه جهل به ربوبیت خدا در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] براساس آیات ۸۵ تا ۸۷ سوره صافات، شرک و بت پرستی، از درک نادرست ربوبیت خدا بر جهان هستی ناشی می شود.
شرک و بت پرستی، از درک نادرست ربوبیت خدا بر جهان هستی سرچشمه می گیرد: «اذ قال لابیه وقومه ماذا تعبدون • ائفکـا ءالهة دون الله تریدون • فما ظنکم برب العــلمین»؛ «هنگامی که به پدر و قومش گفت: «اینها چیست که می پرستید؟! • آیا غیر از خدا به سراغ این معبودان دروغین می روید؟! • شما درباره پروردگار عالمیان چه گمان می برید؟!».
← دیدگاه تفسیر المیزان
۱. ↑ صافات/سوره۳۷، آیه۸۵ ۸۷.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تجلی ربوبیت خدا».
...

جملاتی از کاربرد کلمه جهل به ربوبیت خدا

به موج چین جبین بتان مشو حیران مرو ز جهل به دریای پرخطر گستاخ
گشتی تو سوار اسب چوبین از جهل به حمله می‌شتابی
در اثر جهل به احكام سيزده نفر با يك زن ازدواج كردند 
و اگر بداند هرگز آنچه را مى خواست در خواست نمى كرد، مثلا اگر مى دانست كه فلانمريض مردنى است و درخواست شفاى او در خواست مرده زنده شدن است هرگز در خواست شفانمى كند، و اگر مانند انبيا اين امكان را در دعاى خود احساس كند، البته دعا مى كند و مردهزنده مى شود، ولى يك شخص عادى كه دعا مى كند از است جابت ماءيوس است ، و يا اگرمى دانست كه بهبودى فرزندش چه خطرهائى براى او در پى دارد دعا نمى كرد، حالا همكه از جهل به حقيقت حال دعا كرده مستجاب نمى شود.
افراد جست و جو گر روايات بى شمارى درباره ى تشويق به نفس شناسى مى يابند و از ضميمه كردن بعضى از اين روايات به بعضى ديگر، در مى يابند كه شناخت شهودى نفس ممكن ، و آثار نيكوى آن بسيار است و نيز سيئات جهل به نفس و آثار آن از گناهان نابخشودنى است و هر كس علمش به شناخت نفس بيش تر و عميق تر باشد، شناختش به پروردگارش بيش تر مى شود؛ آثار نيكوى شناختن نفس و نيز آثار ناپسند نشناختن آن بسيار است .
وجه اين دلالت از اين قرار است كه الوهيت مطلقه هر كمالى را به طور مطلق داراست ،كمالات او محدود به هيچ حدى و مقيد به هيچ قيدى نيست ، و بنابراين قدرت او هم كه يكىاز كمالات است مطلق است ، و جهل به همين معنا مشركين را وادار ساخت كه به منظور بهستوه آوردن رسول خدا و عاجز كردن خدا، تقاضاى معجزه كنند، و نفهميدند كه هيچ چيز خدارا عاجز نمى كند.
برخى پيرامون نواميس طبيعى و قواعدى كه در عالم كون ، دانشمندان از راه استقرا وآزمايشهايى كشف كرده اند مبالغه مى نمايند و برنامه اى را كه هر موجود به حسب نوع وآنچه ديده شده در پيدايش ‍ و بقا و زوال طى مى كند غيرقابل تغيير شمرده و حركات وحوادث را به طور مكانيسم تحت تاءثير اين نواميس بدونقصد و هدف پنداشته و به همان الفاظ ناموس ، قاعده وسنت طبيعى ،دل خوش كرده و از توجه به خداى آفريدگار منصرف شده اند. اينان در اين همه نظاماتو هماهنگيهاى محيّرالعقول كه حتى در بين نواميس گوناگون برقرار است ، هيچ گونهتوجيه و تفسيرى جز جهل به حقيقت ، اگر معترف بهجهل خود باشند و از مركب غرور علمى پياده شوند، ندارند.
مثلا علم در موجودات و مخلوقات ، مطلق و غير محدود نيست ، بلكه محدود و آميخته باجهل است ، جهل به غير مسائل معلوم ، و همچنين حيات ، قدرت ، ملك ، عظمت و غير آن همه مقيد ومحدودند.
قرآن كريم از اين گونه خيالاتِ واهى ، به اءمانىّ تعبير مى كند و مى فرمايد: با صرف آرزوها كارى از پيش نمى رود. آنچه سبب نجات است عمل صالح است ؛ ليس باءمانيّكم و لا اءمانىّ اءهل الكتاب من يعمل سوءًا يجز به (654) و در آيه مورد بحث نيز به همه مقلّدان و هواداران مكاتب فكرى تذكّر مى دهد كه وهم و گمان را اساس حركت مكتبى خويش قرار ندهيد و در آنچه علماى غيرامين بر شما تحميل مى كنند، تحقيق كنيد و بدانيد آنچه آنه ادر برخورد با شما ادعا مى كنند، جز شمتى آرزوها و خيال هاى بى پايه ، چيز ديگرى نيست . بكوشيد در تقليد خود محقق و اهل رهان باشيد تا بتوانيد بين خود و خداى خود حجت اقامه كنيد و هرگز در تقليد مقلّد نباشيد، زيرا جهل بايد به علم ختم شود، نه به جهت ديگر و هرگز تراكم جهل ار لزوم استناد جهل به تحقيق و انتهاى آن به علم را نخواهد كرد.
مدار جهل به ایشان هر آنچه خواهی کن که در شریعت ما زین بتر گناهی نیست
عجب و خودپسندى از غايت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است اگر اندكى به عظمت خلقتبه اندازه اى كه تاكنون بشر با همه پيشرفت علم به شمه اى از آن آگاه شده استتفكر شود حقارت خود و همه منظومه هاى شمسى و كهكشان ها را ادراك مى كند و عظمت خالقآنها را اندكى مى فهمد و از عجب و خودبينى و خودپسندى خود اظهار خجلت و احساس جهالتمى نمايد(327).
بر جهل مگر بگیرد آرام دلت کز جهل به خرمی کشد کام دلت
راز همه ى اين تعاليم در آن است كه دين الاهى مبتنى بر حق ، جز با هوشيارى عقل يا اشاره ى نقل دست يافتنى نيست و هر اندازه كه حوزه ى عقل و وحى در اجتماع گسترش يابد، رسيدن به محتواى دين ممكن و نيل به مفاد آن آسان مى شود و بالعكس هر گاه جهل به سبب جمود و عدم تفكر باطل عقيم ، در جامعه اى وسعت يابد، رسيدن به مدعاى دين دشوار و اصل دين مهجور و محو مى شود.
همچنين سرچشمه بسيارى از اشتباهات جهل به مقدمات يا لوازم و عواقب يك كار است ،بنابراين كسى كه از طريق وحى الهى و تعليم پروردگار آگاهى