جرعه دادن. [ ج ُ ع َ / ع ِ دَ ] ( مص مرکب ) یک آشام یا یک شربت آب یا شراب و جز آن دادن : بنامم زند زندگی قرعه ای بدست کرم گر دهی جرعه ای.ظهوری شیرازی ( از ارمغان آصفی ).
معنی کلمه جرعه دادن در فرهنگ فارسی
یک آشام یا یک شربت آب یا شراب و جز آن دادن .
جملاتی از کاربرد کلمه جرعه دادن
ميان اقوام سراسر جهان قربانى براى معبود انواعى داشت و از ريختن جرعه اى آب ياشراب تا اهداى گياهان و محصولات ، ذبح حيوانات و كودكان و بزرگسالان ، همچنين بهآتش افكندن كودكان را شامل مى شد. آنان برخى اوقات براى آنكه جمعيت كاهش نيابد،براى تهيه قربانى به سرزمينهاى ديگر يورش مى بردند و افرادى را اسير و سپس در راه خدايان خود قربانى مى كردند. قربانى عفت ، يعنى فحشا دادن به احترام بتان(Hierodouleia) نيز نزد اقوام مختلف رواج داشت .
آنکه یک جرعه مِی از دست توانَد دادن دست با شاهدِ مقصود در آغوشش باد
از تمام اينها شگفت تر چيزى است كه از هر پيدايى آشكارتر است و آن كيفيت و ساختارقطره آب است كه جسمى است رقيق ، لطيف ، روان ، شفاف و به هم پيوسته كه گويا يكچيز است كه به لطيف ترين وجه تركيب يافته و به راحتىقابل تقطيع است به گونه اى كه گويا از هم جدا بوده ، و مسخر براى تصرف وقابل پيوند و گسستگى است . زندگى هر چيز زنده اى كه روى زمين قرار دارد از حيوان وگياه به آن بسته است به طورى كه اگر بنده به جرعه اى از آن نياز پيدا كند و آن رااز او دريغ دارند حاضر است تمام گنجينه هاى دنيا را اگر از آن او باشد در راه بدستآوردن آن ببخشد. و پس از آنكه نوشيد اگر از دفع و بيرون دادن آن مانعى پيش آيدحاضر است همه آن اموال را در راه بيرون دادن آن بخشش نمايد.
4-2- قربانى ميان اقوام سراسر جهان قربانى براى معبود انواعى داشت و از ريختن جرعه اى آب ياشراب تا اهداى گياهان و محصولات ، ذبح حيوانات و كودكان و بزرگسالان ، همچنين بهآتش افكندن كودكان را شامل مى شد. آنان برخى اوقات براى آنكه جمعيت كاهش نيابد،براى تهيه قربانى به سرزمينهاى ديگر يورش مى بردند و افرادى را اسير و سپس در راه خدايان خود قربانى مى كردند. قربانى عفت ، يعنى فحشا دادن به احترام بتان(Hierodouleia) نيز نزد اقوام مختلف رواج داشت .
حباب بن مننذر، يكى از افراد قبيله خزرج انصار، پس از تمام شدن سقيفه و بيعت با ابى بكر، خطاب به انصار گويد:اى مردم انصار!!!به آنچه گفتم ، خواهيد رسيد به خداسوگند، گويا مى بينم فرزندان شما بر در خانه هاى آنان دست سؤال دراز كرده و آنان از دادن جرعه اى آب خود دارى مى ورزند. و ابوبكر پاسخ مى دهد: و آيا از ما چنين بيم و ترسى دارى ؟ و حباب پاسخ مى دهد: نه از تو هرگز؛ وليكن ازكسى كه پس از تو روز كار خواهد آمد (اين گفتگو مى رساند، گويا حباب از نقشه و طرحآنان خبر داشته است كه پس از ابوبكر چه كسى زمام امور را به دست خواهد گرفت - م -).