جرعه ای از بیکران زمزم

معنی کلمه جرعه ای از بیکران زمزم در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] جرعه ای از بیکران زمزم (پژوهشی پیرامون اسرار حج). جرعه ای از بی کران زمزم (پژوهشی پیرامون اسرار حج)، اثر آیت الله عبدالله جوادی آملی (متولد آمل، 1312ش) است که آن را علی حجتی کرمانی از عربی به فارسی ترجمه کرده است.
در این کتاب، توضیحاتی درباره نظام حج و برخی از اسرار آن به صورت مستند و همراه با تحلیل بیان شده است. نویسنده، نگارش این اثر را در سال 1361ش، به پایان رسانده است. عنوان متن عربی عبارت است از: «وجیزة حول أسرار الحج».
کتاب حاضر، از مقدمه ناشر، مترجم و نویسنده و متن اصلی (شامل 10 پیوست) و خاتمه تشکیل شده است. روش نویسنده در این اثر، نقلی و تحلیلی است و از کتاب، سنت و عقل برای توضیح مطالبش بهره برده است.
برای آشنایی با ویژگی ها و محتوای این اثر، توجه به نکات زیر مفید است:
برای کتاب حاضر، فقط فهرست تفصیلی مطالب در آغاز آن، تنظیم شده و فهرست های فنی و حتی فهرست منابع نیز فراهم نشده است. کتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و توضیحاتش را به صورت پاورقی آورده است.

جملاتی از کاربرد کلمه جرعه ای از بیکران زمزم

ای خضر بیا جرعه ای از جام حزین کش این شیرهٔ جان است به هر چشمه و جو نیست
می پرستان همه از صاف بقا در طربند کام جامی چه بود جرعه ای از جام فنا
تایلر در طول زندگی خود از سلامتی ضعیف رنج می برد.با افزایش سن، در زمستان بیشتر از سرماخوردگی رنج می برد.در 12 ژانویه 1862، پس از شکایت از لرز و سرگیجه، استفراغ کرد و به زمین افتاد.علیرغم درمان، وضعیت سلامتی او بهبود نیافت و او تصمیم گرفت تا هجدهم به جنگل شروود بازگردد.در حالی که شب قبل در رختخواب دراز کشیده بود، شروع به خفگی کرد و جولیا دکترش را احضار کرد.درست بعد از نیمه شب، تایلر جرعه ای از برندی نوشید و به دکترش گفت: "دکتر، من می روم" که دکتر پاسخ داد: "امیدوارم که نه، قربان."تایلر اندکی پس از آن در اتاق خود در هتل اکسچموند در ریچموند درگذشت، به احتمال زیاد به دلیل سکته مغزی.
هر گدایی،که دمی جرعه ای از جام تو خورد بر سلاطین جهان خسرو و خاقان باشد
جرعه ای از جام تیر و دشنه ام در گلویم ریز که بس تشنه ام
هر شرابی نیست صائب با دماغم سازگار عشق کو تا جرعه ای از خون منصور آورد
دیر برآمد که روی یار ندیدیم جرعه ای از جام وصل او نچشیدیم
جرعه ای از جام جفا می کشیم رطل دمادم نتوانیم کرد
آب حیوان که به خضر اینهمه منت دارد درد ته جرعه ای از ساغر سرشار دل است
جرعه ای از خم وحدت نوش کرد شاه و شاهی جمله را فرموش کرد
خمار باده پارین هنوز در سرمست که لب به جرعه ای از جام کس نیالودم