جای کسی گرفتن. [ ی ِ ک َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از قائم مقام کسی بودن. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). در مسکن آنکس نشستن. ( ناظم الاطباء ). جای کسی نگه داشتن : گل مرتبه عارض جانانه نگیرد جای لب ساقی لب پیمانه نگیرد.صائب ( از بهار عجم ) ( آنندراج ).رجوع به جای کسی نگه داشتن شود.
معنی کلمه جای کسی گرفتن در فرهنگ فارسی
کنایه از قائم مقام کسی بودن
جملاتی از کاربرد کلمه جای کسی گرفتن
ندید از خود سر یک موی بر جای کسی کز دور و از نزدیک دیدش
در خانه ای که جای کسی نیست جای ماست بامی که بر هواست بنایش بنای ماست
نیست در اندرون من جای خیال دیگری جای کسی کجا بود؟ چون همه جا گرفتهای
مکن نیک مردی به جای کسی که پاداش نیکی نیابی بسی
گر در دل تو جای کسی هست غیر او فارغ نشین، که هیچ نکردی به جای دل