جای نگاه داشتن. [ ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) از جای بنشدن. استقامت کردن. پای برجا بودن : طیطوی نر گفت شنیدم ولیکن مترس و جای نگهدار. ( کلیله و دمنه ). از کوی بلا پای نگه دار ایدل گر جان خواهی جای نگه دار ایدل.( از سندبادنامه ص 181 ).
معنی کلمه جای نگاه داشتن در فرهنگ فارسی
استقامت کردن
جملاتی از کاربرد کلمه جای نگاه داشتن
چون ز روی شکوه بنشیند تنگ سازد به دیده جای نگاه
از نزاکت ماند رخسار او جای نگاه چون ز بیم غیر از رویش نظر برداشتم
نماند در نظر از جوش اشک جای نگاه مگر ز رخنه دل یار را نظاره کنم
محمد امین قانعی راد، ویژگی ارزشمند کتاب فرهنگ و شهر را تلاش برای پر کردن خلأ نظریهپردازی به جای بازی با اطلاعات، و حسن آن را نگاه فرهنگی و نرمافزاری به جای نگاه کالبدی و پوزیتویستی به شهر میداند.
از من جمال خویش نهان کردنت ز چیست ماند مگر بروی تو جای نگاه من