جانشینی متقابل

معنی کلمه جانشینی متقابل در فرهنگستان زبان و ادب

{metathesis , double displacement, double decomposition} [شیمی] واکنشی که در آن دو عنصر یا گروه هایی از عناصر مربوط به دو مولکول جابه جا می شوند

معنی کلمه جانشینی متقابل در ویکی واژه

واکنشی که در آن دو عنصر یا گروه‌هایی از عناصر مربوط به دو مولکول جابه‌جا می‌شوند.

جملاتی از کاربرد کلمه جانشینی متقابل

اما پس از مرگ هارون، امین با سلسله اقداماتی مأمون را تحت فشار قرار داد و مدتی پس از عزل قاسم، مأمون را از جانشینی عزل کرد و فرزند خود موسی را با لقب الناطق بالحق به عنوان جانشین خویش اعلام کرد، که نامش در خطبه جایگزین نام مأمون شد. مأمون نیز در اقدامی متقابل هرگونه ارتباط با بغداد را قطع کرد و از فرمان‌های امین سرپیچی کرد و به ستیزی آشکار با وی پرداخت که نتیجهٔ آن، درگیری نظامی میان دو برادر بود.
هارون الرشید در دوران حکومت خویش و به منظور تحکیم قدرت خلافت و پیشگیری از هرگونه مشکلات احتمالی در روند انتقال قدرت، سلسله تمهیداتی را در نظر گرفته و بر اساس آن سیستم جانشینی پیچیده‌ای طراحی کرد. بدین ترتیب، امین به عنوان جانشین هارون، پس از وی به خلافت می‌رسید و مأمون نیز به عنوان جانشین امین منصوب گشت و قاسم، فرزند دیگر هارون، جانشین مأمون شد. تمام این تصمیمات تبدیل به عهدنامه‌ای گشت که بر کعبه آویخته شد و به ایالات فرستاده شد، اما پس از مرگ هارون، امین با سلسله اقداماتی مأمون را تحت فشار قرار داد و مدتی پس از عزل قاسم، مأمون را از جانشینی عزل کرد و فرزند خود موسی را با لقب الناطق بالحق به عنوان جانشین خویش اعلام کرد که نامش را در خطبه، جایگزین نام مأمون ساختند. مأمون نیز در اقدامی متقابل هرگونه ارتباط با بغداد را قطع کرد و از فرامین امین سرپیچی کرد و به ستیزی آشکار با وی پرداخت که نتیجهٔ آن، درگیری نظامی میان دو برادر بود.
روابط این دو در این سال‌ها با دو ازدواج متقابل استوارتر نیز شد. صفی‌الدین با فاطمه، دختر زاهد، ازدواج کرد و دختر خودش، از همسر نخستش، را به ازدواج شمس‌الدین، فرزند زاهد، درآورد. چندی بعد زاهد، صفی‌الدین را به جانشینی خودش برگزید و خطوطی از آینده برایش ترسیم کرد: «برای من کناره‌جویی و عبادت ممکن بود، اما برای تو نه. خداوند تو را برای امری بزرگ در نظر گرفته است. باید که تربیت مریدان را جدی‌تر از هر زمان برعهده‌گیری و بر تعداد آن‌ها بیفزایی.»
محمد، پیامبر اسلام، با عقد میثاق مدینه در سال ۱ ه‍.ق/۶۲۲ م، با ایجاد یک اُمَّت، حکومت اسلامی را تأسیس کرد. با فوت محمد در سال ۱۱ ه‍.ق/۶۳۲ م، بر سر رهبری امّت اختلاف به وجود آمد. درحالی‌که علی به‌همراه جمعی از بنی‌هاشم و گروهی از صحابهٔ محمد مشغول خاکسپاری‌اش بودند، گروهی دیگر از صحابه دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدل‌ها، انتخاب ابوبکر به جانشینی محمد، و با عنوان «خلیفه» بود. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخصِ محمد به جانشینی منصوب شده است و بنابراین مقام خلافت باید از آنِ وی باشد. برپایهٔ این اختلاف تاریخی، اهل سنت معتقدند محمد جانشینی برای خود برنگزید، حال آنکه شیعیان معتقدند وی علی را به جانشینی منصوب کرد. بدین ترتیب، نهادِ خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی ندارد. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینشِ زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدید می‌آورْد. فرمانروایان حکومت جدید که تحت عنوان خلافت راشدین شناخته می‌شوند، به‌ترتیب ابوبکر (حک. ۱۱–۱۳ ه‍.ق/۶۳۲–۶۳۴ م)، عُمَر بن خَطّاب (حک. ۱۳–۲۳ ه‍.ق/۶۳۴–۶۴۴ م)، عُثمان بن عَفّان (حک. ۲۳–۳۵ ه‍.ق/۶۴۴–۶۵۶ م) و علی بن ابی‌طالب (حک. ۳۵–۴۰ ه‍.ق/۶۵۶–۶۶۱ م) بودند.