جان زمان دروا
معنی کلمه جان زمان دروا در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه جان زمان دروا
نخواهم زمانی جدا زیست از تو دهم جان زمان تا زمان از جدایی
دردا که رفت جان زمان در دل زمین زان پس که طول و عرض زمین و زمان گرفت
تو در دل میرسی مهمان چه جای صبر و عقل و جان زمانی باش، کز نامحرمان خالی کنم جا را
دشمنانش را مبادا جان زمانی بی ستم حاسدانش را مبادا تن زمانی بی بلا
زانصاف تو جان زمان هستند در خواب امان جز بخت تو کاندر جهان پیوسته بیدار آمده