جان بر لب امدن

معنی کلمه جان بر لب امدن در لغت نامه دهخدا

( جان بر لب آمدن••• ) جان بر لب آمدن. [ ب َل َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) جان بلب رسیدن. جان بدهان رسیدن. مشرف شدن بمرگ. کنایه از بی تاب شدن :
عزم دیدار تو دارد جان برلب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما.حافظ.

معنی کلمه جان بر لب امدن در فرهنگ فارسی

( جان بر لب آمدن ) جان بلب رسیدن

جملاتی از کاربرد کلمه جان بر لب امدن

به‌باور دادبه، در قلمرو معنا، حافظ در جایگاه شاعری اندیشمند که شعرش نمایندهٔ جهان‌بینی‌اش است، فرهنگ باستانی و فرهنگ اسلامی ایران را با دین، کلام، فلسفه و عرفان پیوند داد و در شعر خویش متبلور ساخت. او عناصر بنیاد جهان‌بینی رندیِ خویش را وامدار فردوسی، خیام، سنایی، عراقی، عطار و مولوی است و از این راه نظامی مستقل به‌نام نظام رندی بنیاد کرد. دادبه ادامه می‌دهد ازاین‌رو می‌توان گفت سه جریان که جلوه‌های گوناگون فرهنگ ایرانی هستند، بر قلمرو معنایی شعر حافظ اثرگذارند. نمایندهٔ نخستین جریان فردوسی است و حافظ افزون‌بر آنکه با شاهنامه، فرهنگ ایران باستان را شناخت، بلکه در اندیشهٔ فلسفی و مضامین شاعرانه نیز وامدار فردوسی و شاهنامه است. سببِ این موضوع آن است که تلاش ایرانیان در چهار سدهٔ نخست اسلامی برای بازیابی هویت ملی و زنده کردن پایه‌های این هویت — یعنی زبان و ادب؛ تاریخ و اساطیر؛ و حکمت و فلسفهٔ ملی — اندیشه‌های فلسفهٔ ایران باستان یا همان حکمت اشراق را مورد توجه و بازیابی و احیا قرار دادند؛ چنان‌که فردوسی این حکمت را در شاهنامه به نظم درآورد و پیام حکمت اشراق را به گوش همگان رساند؛ ابن سینا در زنده کردن این حکمت کوشید و سهروردی خویش را احیاگر حکمت اشراق شناساند و جان بر سر آن گذارد. دادبه می‌گوید اما در اینکه شاهنامه منبع حافظ دربارهٔ موضوعات ایران باستان بوده، شکی نیست؛ پرسش آن است که آیا حافظ منابع دیگری هم در دست داشته‌است یا نه؟ دادبه می‌گوید این احتمال با توجه به نقل سینه به سینه و نیز آثاری مانند کتاب‌های تاریخ، ناممکن به‌نظر نمی‌رسد. پژوهشگرانی مانند محمد مقدم، محمد معین، فتح‌الله مجتبایی و میرجلال‌الدین کزازی این نظر را رد یا تأیید نموده‌اند.
با رسیدن نیروهای جدید، فشار برای آغاز حملهٔ جدید علیه مسلمان بر فرماندهان سپاه صلیبی بیشتر شد بنابراین رهبران صلیبی برای انجام یک حملهٔ همه‌جانبه به توافق رسیدند، با این حال بر سر هدف مورد نظر اختلاف داشتند. جان برین معتقد بود که باید فشار بر شهر دمیاط بیشتر گردد ولی پلاجیو خواستار حمله به مسلمانانِ مستقر در فارَسکور بود. سرانجام با حمایت فرماندهان و روحانیون، پیشنهاد دوم انتخاب گردیده و صلیبیون در ۲۹ اوت، حملهٔ بزرگی علیه مسلمانان در فارَسکور ترتیب دادند ولی این جنگ، اشتباهی تاکتیکی برای صلیبیون محسوب گشت زیرا نتیجهٔ جنگ کاملاً معکوس، و جلوی آن گرفته شد. بسیاری از نیروهای صلیبی کُشته و مابقی از صحنهٔ نبرد گریختند و تعدادی نیز اسیر شدند. الکامل پس از این پیروزی بار دیگر پیشنهاد صلحی را مطرح کرد زیرا معتقد بود شکست اخیر صلیبیون، آن‌ها را به‌سوی تغییر موضع سرسختانه خواهد کشید؛ بنابراین بار دیگر پیشنهاد صلحی به اردوگاه صلیبیون با این مفاد فرستاد[ث]:
جانی که جانها همگی سایهای اوست آن جان بران پرورش جانها رسید
در سوی دیگر، صلیبیون تصمیم گرفتند تا دمیاط را بازسازی کرده و آن را از نظر دفاعی مستحکم سازند. سپس طی نامه‌ای از پاپ هونوریوس خواستند تا فردریش دوم، امپراتور مقدس روم، را به‌همراه نیروهای بیشتر عازم مصر کند. در این زمان صلیبیون درگیر سه مسئلهٔ اساسی شدند؛ ابتدا مسئلهٔ مالکیت شهر دمیاط بود که میان پلاجیو و جان بر سر آن اختلاف پیش آمد. جان معتقد بود که دمیاط باید بخشی از دولت اورشلیم شود اما پلاجیو آن را متعلق به دستگاه پاپ می‌دانست. این مسئله سبب درگیری آشکاری بین دو نفر و طرفداران‌شان گردید تا اینکه پاپ نظر پادشاه اورشلیم را تأیید کرد. مسئلهٔ دوم مشکل تقسیم غنائم جنگی میان صلیبیون بود زیرا ایتالیایی‌ها از سهم خود ناراضی بودند و دست به شورش زدند و سرانجام شورای صلیبی تصمیم به تجدید نظر در رابطه با تقسیم غنائم گرفت؛ و مسئلهٔ سوم در مورد هدف نهایی صلیبیون برای این جنگ بود. جان برین اعتقاد داشت که باید صلیبیون استحکامات خود را تقویت کنند و با دادن اندکی استراحت به نیروهای خود، منتظر ورود امپراتور فردریش دوم بمانند و پس از آن عازم شرق شوند اما پلاجیو معتقد بود که صلیبیون باید فوراً به سمت قاهره حرکت کنند تا نیروهای ایوبی را به‌طور کامل منهدم سازند؛ که این‌بار نیز نظر پادشاه اورشلیم بر دیدگاه نماینده پاپ غالب گردید.
نیروهای کمکی از حلب و حماه به راه افتادند. اشرف موسی نخستین کسی بود که درخواست کمک را اجابت نمود. او که در آن هنگام در حلب اقامت داشت و به رتق و فتق امور سپاهیان خود مشغول بود، به‌سوی مصر حرکت کرد ولی پس از آن که اکثر سپاهیانِ خود را نزد برادرش، الکامل محمد گذاشت، مجبور گردید به‌همراه عدهٔ اندکی از نیروهای خود به حلب بازگردد. بدین‌ترتیب با فراهم شدن نیروهای کافی، دمیاط توانست در مقابل حملات صلیبیون — که به‌رهبری جان برین و پلاجیو صورت می‌گرفت — مقاومت کند. هر دو طرف نبرد پس از موفقیت مسلمانان در دفاع از شهر، دست به حملاتی علیه اردوگاه یکدیگر زده اما این حملات نتیجه‌ای برای دو سپاه دربرنداشت و تغییری در وضعیت سرزمین‌های تحت کنترل آن‌ها به وجود نیامد.
من طمع در هجر آن آرام جان از دل و جان بر بدن ببریده ام
دل شد ز دستم جان بر لب آمد ای نور دیده در اشتیاقت
از سال ۶۳ قبل از میلاد وارد صحنه سیاست شد و به مقام کنسولی دست یافت. خطابه‌های وی در مدح و ذم اشخاص معروف هستند. در بلواهای پس از قتل ژولیوس سزار به دستور مارک آنتونی در سال ۴۳ قبل از میلاد جان بر سر سیاست نهاد و کشته شد.
بیا ای یار دیرینم بیا ای جان شیرینم دمی بنشین ببالینم که جان بر پایت افشانم
رزمندگان و مجاهدانى كه با تجاوز گران مى جنگند و آنها را در هم مى كوبند، يا براىباز گرفتن حقوق از دست رفته خود و ملتش فداكارى مى كنند، يا به جهت قطع زنجيربردگى ، رهائى از قيد اسارت و رسيدن بهاستقلال و آزادى دست به اسلحه مى برند و جان بر كف جهاد و مبارزه مى نمايند، ازديدگاه اسلام داراى مقام ارجمند و عالى مى باشند:

جان بر یک اختلاف مربوط به زمین میان رابرت فالکومبریج و برادر بزرگ تر او فیلیپ (معروف به «حرامزاده») نظارت دارد و در طی موضوعات مربوط به این اختلاف آشکار می‌شود که فیلیپ پسر نامشروع پادشاه ریچارد اول است. ملکه الینور، که هم مادر ریچارد و هم مادر جان محسوب می‌شود، شباهت و بستگی خانوادگی آن‌ها را به رسمیت می‌شناسد 

پيروان حسن صباح را گويند. حسن صباح چهره نسبتا افسانه اى تاريخ ايران و اسلام است . دشمنانش و دوستان نادانش خروارها تحريف بر او و مذهب و نهضت او پاشيده اند.منابع اوليه پيرامون حسن صباح را سنيان دولتى و متعصبى نوشته اند كه خود به تيرو زخم شمشير فدائيان جان بر كف اسماعيلى هلاك شده اند. زادگاه و زيستگاه حسن صباح در پرده اى از ابهام قرار دارد. برخى او را ايرانى و قمى الاصل !! مى دانند و برخى عرب كوفى و يمنى الاصل ! بهر حال او از كودكى تا جوانى در جستجوى دانش بود.

مار را ز غم تو اوحدی وار جان بر کف و خرقه در میانست
زان باده ای که پای چو در باغ دل نهد جان بر سرش کند گهر عقل را نثار
عالمان و فقيهان ، وارثان پيامبران و استمراربخش راه امامان عليهم السلام مى باشند،هدايت و رهبرى جامعه اسلامى در عصر غيبت بر عهده آنان است . آنان پاسداران جان بر كفبراى مبارزه با دشمنان دين هستند و براى حفظ و حراست از شريعت اسلام همواره آماده قيام ومبارزه اند؛ مبارزه با ظلم ، شرك ، بدعت ، خودكامگى و سلطه بيگانگان . اين مبارزه بابعثت رسول خاتم صلى اللّه عليه و آله آغاز شد و تا قيام قائم(عجل الله تعالى فرجه ) ادامه خواهد داشت .
برای مهر تو جان بر میان همی بستم چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی
به سختی با اجل زان می‌ستیزم که باز آیی و جان بر پات ریزم
[۹] هندیجانی‌های جان بر کف جلوی او را گرفتند و اجساد کشته‌های اردوی او را، پای قلعه ریختند.
در راه تو هر گه که سری در بازم در حال سری دگر ز جان بر سازم
گویند منگرش، مگر از فتنه جان بری بسیار خواستم که دل من نه ایستاد