جان بر دمیدن

معنی کلمه جان بر دمیدن در لغت نامه دهخدا

جان بردمیدن. [ ب َ دَ دَ ] ( مص مرکب ) زنده کردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه جان بر دمیدن در فرهنگ فارسی

زنده کردن

جملاتی از کاربرد کلمه جان بر دمیدن

3- در پذيرش الهى ، جهاد با جان بر جهاد مالى مقدّم است . (انفسهم واموالهم )
دشمن در طول سالهاى پر التهاب جنگ تحميلى ، به علت شور و هيجان موجود جو معنوىحاكم بر جامعه كه در پرتو فداكاريها و حماسه آفرينى هاى رزمندگان جان بر كفاسلام به وجود آمده بود، در اين زمينه نيز همانند جبهه نظامى توفيقى نداشت . پس ازگذشت چند سال از پيروزى انقلاب - به ويژه پس از فرو كش كردن بحران جنگ - بارديگر به درون مرزها راه يافت و در خيابانها، ادارات ، مطبوعات و مجلات ، بوتيكها و...در شكل كالاى لوكس مصرفى محموله هاى مواد مخدر و مدلهاىمبتذل لباس ، الگوهاى غربى و اشرافى مصرف ، تحليلهاى آنچنانى سياسى ،اقتصادى و فرهنگى ، طرحهاى هنرى ، فيلمها و نمايشنامه ها، كلوپهاى فساد و بى بند وبارى و دهها برنامه فساد انگيز ديگر ظاهر شد.
کانون توجه بی‌پی تا ۶ دهه اول فعالیتش، منطقه خاورمیانه بود، اما از دهه ۱۹۶۰ به بعد، کانون توجه آن به سوی غرب، آمریکا و خود انگلیس معطوف شد. این شرکت با تجدید ساختار و فرهنگ از دهه ۱۹۸۰ (و بعدها در دهه ۱۹۹۰ توسط سر جان بران رئیس وقت هیئت مدیره) از یک شرکت قدیمی، به یک شرکت بین‌المللی تبدیل شد و اینک در ۷۰ کشور جهان فعالیت دارد و سال ۲۰۰۶ دومین شرکت بزرگ جهان، از لحاظ میزان درآمد، انتخاب شد.

از اختراع دانشمندى كه براى كمك به انسانها سالها زحمت كشيده گرفته ، تا مجاهدتهاى شهيد جان بر كفى كه در صحنه مبارزه حق وباطل آخرين قطره هاى خون خود را نثار ميكند، و از درد و رنجى كه مادر با ايمانى به هنگام آوردن نوزاد و سپس براى تربيت او متحمل ميشود گرفته ، تا زحماتى كه دانشمندان براى نوشتن كتابهاى پر ارجشان ميكشند، همه را فرا ميگيرد.

ز برق آه دل غافل مباش از سینه‌ام ای جان برون کش رخت خود امشب که این ویرانه می‌سوزد
خون در دل اوفتاده و جان بر لب آمده بر سر کشیده خطّ، همانا که ساغرم
سوخت دل از داغ و داغم بار جانسوز آنچنان جان بر آمد از غم و غم همدم جانی هنوز
و البـته ما متوقع نيستيم كه با قيامى كه بر پايه اسلام عزيز نموديم و (نه ) بهشـرق و غـرب و عـمـال آنها گفته ايم ، آنان به ما و شماها و به ملت عزيز جان بر كف مابـارك الله بـگـويند. و خوشبختانه اخيرا در همين موضوع حدود ولايت فقيه نويسندگان وگـويـنـدگان متعهد و آگاه به مسائل اسلامى ، مساءله را در مجالس و روزنامه ها تا آن جاكـه ديـدم مـورد بحث قرار داده كه من از تمامى آنان تشكر مى كنم و اميد است ائمه ى محترمجـمـعه و بويژه امثال جناب عالى كه در ميان مسائل دست توانا داريد، مساءله را تعقيب و درخـطـبـه هـاى نماز جمعه اذهان ناآگاهان را روشن و زبان دشمنان اسلام را قطع فرماييد. وجـنـاب عـالى و مـلت بـزرگـوار خـواهـنـد ديـد كـه در اطـراف هـمـيـن نـامـه چـه شـيـطنت ها وتـحـليـل ها در رسانه هاى گروهى مخالفين اسلام و همدستان آنان خواهد صورت گرفت .در خـاتـمـه سـلامـت و سـعـادت جـنـاب عـالى را از خـداونـد خـواسـتـار و امـيـد اسـتامثال جناب عالى در مقاصد عاليه خود پيروز و سر بلند گرديد.
از دودمان شهيد ثانى دانشمندانى بزرگ و چهره هايى نورانى برخاسته و خدمات بزرگو ارزنده اى به اسلام و فرهنگ اسلامى نموده اند كسانى كه در زمان ما از شهرتى جهانىبرخوردار بوده و برخى از آنان همچون خود (شهيد ثانى ) سرانجام در راه مكتب تشيع وعشق به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله جان بر سر اهداف و آرمانهاى اسلامى خودنهاده و شربت شهادت نوشيده اند. شهيد سيدمحمد باقر صدر و خواهر شهيدش (بنتالهدى ) و امام موسى صدر از آخرين گلهاى سرخ اين باغ سر سبز شهادتبودند.(497)
این دولت آن عاشق کز روی سرافرازی جان بر رخت افشاند سر در قدمت بازد
چون منتظران بهر زمانی صد بار جان بر درچشم آید و دل بر در گوش
بالدوین دوم قسطنطنیه که با عناوینی همچون بالدوین کورتنی و بالدوین شکسته شناخته می‌شود، امپراتور امپراتوری لاتین قسطنطنیه از سال ۱۲۲۸ تا ۱۲۷۳ میلادی بود. وی پس از روبرت کورتنی به این مقام رسید اما به دلیل نرسیدن به سن قانونی، پدر همسرش، جان برین تا زمانی که وی به سن قانونی، نایب امپراتوری لاتین شد.
و مسلم است كه اين پاداش فوق العاده يعنى اجر شهادت را به هر كسى كه مدّعى انتظارحضرت مهدى (عج ) است نمى دهند، بلكه بايد در كوران مصائب و مشكلات دينى آبديدهشود و همانند سربازان فداكار جان بر كف در راه ديندارى و دفاع از دين ، استقامت و نبردكند تا پاداش شهيد بر او تعلق بگيرد.
[۹] هندیجانی‌های جان بر کف جلوی او را گرفتند و اجساد کشته‌های اردوی او را، پای قلعه ریختند.
به‌باور دادبه، در قلمرو معنا، حافظ در جایگاه شاعری اندیشمند که شعرش نمایندهٔ جهان‌بینی‌اش است، فرهنگ باستانی و فرهنگ اسلامی ایران را با دین، کلام، فلسفه و عرفان پیوند داد و در شعر خویش متبلور ساخت. او عناصر بنیاد جهان‌بینی رندیِ خویش را وامدار فردوسی، خیام، سنایی، عراقی، عطار و مولوی است و از این راه نظامی مستقل به‌نام نظام رندی بنیاد کرد. دادبه ادامه می‌دهد ازاین‌رو می‌توان گفت سه جریان که جلوه‌های گوناگون فرهنگ ایرانی هستند، بر قلمرو معنایی شعر حافظ اثرگذارند. نمایندهٔ نخستین جریان فردوسی است و حافظ افزون‌بر آنکه با شاهنامه، فرهنگ ایران باستان را شناخت، بلکه در اندیشهٔ فلسفی و مضامین شاعرانه نیز وامدار فردوسی و شاهنامه است. سببِ این موضوع آن است که تلاش ایرانیان در چهار سدهٔ نخست اسلامی برای بازیابی هویت ملی و زنده کردن پایه‌های این هویت — یعنی زبان و ادب؛ تاریخ و اساطیر؛ و حکمت و فلسفهٔ ملی — اندیشه‌های فلسفهٔ ایران باستان یا همان حکمت اشراق را مورد توجه و بازیابی و احیا قرار دادند؛ چنانکه فردوسی این حکمت را در شاهنامه به نظم درآورد و پیام حکمت اشراق را به گوش همگان رساند؛ ابن سینا در زنده کردن این حکمت کوشید و سهروردی خویش را احیاگر حکمت اشراق شناساند و جان بر سر آن گذارد. دادبه می‌گوید اما در اینکه شاهنامه منبع حافظ دربارهٔ موضوعات ایران باستان بوده، شکی نیست؛ پرسش آن است که آیا حافظ منابع دیگری هم در دست داشته‌است یا نه؟ دادبه می‌گوید این احتمال با توجه به نقل سینه به سینه و نیز آثاری مانند کتاب‌های تاریخ، ناممکن به‌نظر نمی‌رسد. پژوهشگرانی مانند محمد مقدم، محمد معین، فتح‌الله مجتبایی و میرجلال‌الدین کزازی این نظر را رد یا تأیید نموده‌اند.
جام جان بر جان دلها کرد و خوش در میکشید با صراحی گفت این قوت لب خونخوار ماست
جان بر افشانم از طرب آن دم که نهم اندر آن سواد قدم
کوس جفا و جور بزد در دیار جان بر عاشقان خویش دل و دین رها نکرد
چو حلّ و عقد جهان در کف کفایت تست غم جهان چه خوری از جهان و جان بر خور
تا صبح نشستم من و جان بر در دل دیشب که نهان بود ز من پیکر دل