جام ده منی. [ م ِ دَهَْ م َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رطل گران : دمه گذشت و بجز جام ده منی نکشیم می از لب خم و نقل از لب نگار چشیم.حسن دهلوی ( از آنندراج ).جام حیدری. جام یکمنی. ( آنندراج ). رجوع به جام حیدری و جام یکمنی شود.
معنی کلمه جام ده منی در فرهنگ فارسی
رطل گران
جملاتی از کاربرد کلمه جام ده منی
قاسمی را جام ده، ساقی، که وقت فرصتست عاشقان را باده فرما، عاقلان را انتظار
گر سراسر نیست دردی در فکن نیم مستان را پیاپی جام ده
دفتر بگیر و جام ده کام من بدنام ده با آن چلیپا طره ات تبدیل کن زنار من
راز دل خم به پیش جام دهان باز گفت صراحی ازان فتاد در افواه
پس بکن اندر قدح از آن به جام ده به من از صبح از آن تا به شام
اهلی ایمن نشود از تو گرش جام دهی کاین شراب آن دم آبی است که قصاب دهد
رطل و جام ده هی به کام ده هی به روز ده هی به شام ده
زینطرف جام دهی زانطرفم بوس و لبم در میان لب جانپرور خود بنشانی