معنی کلمه تیمار سوز در لغت نامه دهخدا
مغنی بدان ساز تیمارسوز
نشاط مرا یکزمان برفروز.نظامی.
پس از گذشتن از خان اول، با طلوع خورشید، رستم از خواب بیدار شد و تن رخش را تیمار و زین کرد و بهراه افتاد. بیابانی بیآب و علف و سوزان در پیش بود، گرما چنان بود که اگر مرغ از آنجا گذر میکرد در هوا بریان میشد. زبان رستم از شدت تشنگی زخمی شده و رخش نیز دیگر نایی نداشت. رستم از رخش پیاده شد زوبین بهدست، از شدت تشنگی، تلو تلو حرکت میکرد. بیابان دراز و گرما شدید و چاره ناپیدا بود.