تیز شوق

معنی کلمه تیز شوق در لغت نامه دهخدا

تیزشوق. [ ش َ / ش ُ ] ( ص مرکب ) گرم در میل و اشتیاق به چیزی. ( ناظم الاطباء ) :
تیزشوقان ره کعبه ، پی راحت خود
پای از دیده کنند و به مغیلان بخشند.ظهوری ( از آنندراج ).رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه تیز شوق در فرهنگ فارسی

گرم در میل و اشتیاق به چیزی

جملاتی از کاربرد کلمه تیز شوق

به بال شوق چنان می پراندم خاطر که در هوای ارادت چو مرغ تیز پرم
خود گرچه ز شوق تیز بودیم در وحشت وترس نیز بودیم
بزرگ علوی، داستان‌نویس مشهور ایرانی در نامه‌ای خطاب به بهمن‌بیگی، کتاب بخارای من ایل من او را اینچنین توصیف می‌کند: دوست عزیز جناب آقای بهمن‌بیگی، بخارای من ایل من را با کمال ذوق و شوق خواندم و از آن لذت بردم، از خواندن «آل» اشک از چشمم سرازیر شد. به طبع وقاد شما و دید تیز شما آفرین گفتم و از لطف شما صمیمانه تشکر می‌کنم. هم ادبی بود و هم فرهنگ عوام (فولکلور). خدا شما را از ما نگیرد. از این کارها باز هم بکنید تا ادبیات جدید ایران غنی ترشود. قربان شما- بزرگ علوی، فرانکفورت ۷/۱۲/۱۳۷۱