تیز خیز

معنی کلمه تیز خیز در لغت نامه دهخدا

تیزخیز. ( نف مرکب ) تیزتک. تند. تندرو :
ترسم کآن وهم تیزخیزت روزی
وهم همه هندوان بسوزد بسخون.اسدی ( از گنج بازیافته ص 58 ).تیز چو گوش فرس تیزخیز
صورت و معنی به صفت هر دو تیز.ظهوری ( از آنندراج ).

معنی کلمه تیز خیز در فرهنگ فارسی

تیز تک تند تند رو

جملاتی از کاربرد کلمه تیز خیز

ناوکش از قوس چنان تیز جست کز جگر جدی سبک خیز جست
چون خشم او شود گه کین و ستیز تیز گردون کند نفیر که ای رستخیز خیز
شد قیس چو باز صبحدم خیز مقراض دو پا به ره بری تیز
در ته او آب سبک خیز نیست گر چه که صد نیزه بود، تیز نیست
چون بنشینی خوی بدت گوید خیز ناآمده بهتری تو چون دولت تیز
دو مردو دو بازو دو شمشیر تیز نمودند بر یکدگر رسته خیز
چو بشنید رخش اندر آن راه تیز همی کرد چون آتش گرم خیز
ای برفتار از تفکر تیز تر وز براق عقل، چابک خیز تر
یکی را درآرد به هنگامه تیز یکی را ز هنگامه گوید که خیز