معنی کلمه تکلم پوست در دانشنامه اسلامی
پوست بدن دشمنان خدا به اعتراض آنها با اراده الهی به نطق آمده و پاسخ می دهد:ویوم یحشر اعداء الله الی النار فهم یوزعون• ... شهد علیهم... جلودهم بما کانوا یعملون• وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء...به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوی دوزخ می برند، و صفوف پیشین را نگه می دارند (تا صف های بعد به آنها ملحق شوند!) وقتی به آن می رسند، ... و پوست های تنشان به آنچه می کردند گواهی می دهند. آنها به پوست های تنشان می گویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟! » آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست!
← تفسیر آیه
اعطای قدرت نطق و سخن گویی به پوست بدن در قیامت، به اراده الهی می باشد:وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء وهو خلقکم اول مرة والیه ترجعون. آنها به پوست های تنشان می گویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟! » آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست! و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا، این جمله عتاب و اعتراضی است از گنهکاران به پوست بدنشان که چرا علیه ما شهادت دادید. جمله: انطقنا الله الذی انطق کل شی ء، که جواب اعضاء و پوست بدن در جواب آدمیان که می گویند: لم شهدتم علینا؟ می باشد.قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء...برگرداندن ضمیر عقلاء به اعضاء و جوارح، برای این است که مقام، مقامی است که اعضاء و جوارح جزء عقلاء حساب شده اند، چون نسبت شهادت و نطق به آنها داده و این دو از شؤون عقلاء است، و بدین جهت فرموده: قالوا، گفتند، و گرنه باید می فرمود قالت. و هو خلقکم اول مرة و الیه ترجعون، این جمله تتمه کلام سابق و از کلام خدای تعالی است، نه از اعضای بدن. در این جمله احتجاج می کند بر اینکه خدای تعالی عالم به اعمال مردم است، و چگونه نباشد و حال آنکه او اعضای بدن شما را به زبان می آورد تا آنچه می دانند بگویند. می فرماید: وجود شما از خدای تعالی آغاز می شود و به سوی او انجام می پذیرد. آن روزی که از کتم عدم سر درمی آوردید (و خدا برای اولین بار خلقتان کرد) هستی را او به شما داد، و صفات و اعمالتان را او به شما تملیک کرد، ولی شما آنها را به خودتان نسبت می دادید، ولی وقتی به سوی او برگردید همه آنهایی که به شما داده بود و بر حسب ظاهر ملک شما کرده بود، باز به خود او بر می گردد، در نتیجه دیگر ملکی باقی نمی ماند، مگر آنکه از خدای سبحان است. پس خدای سبحان مالک همه چیزهایی است که نزد شما است، هم در اول و هم در آخر. آنچه در اول هستی تان نزد شما بود او به شما داده، و تملیک کرده بود، و او داناتر از هر کس دیگری است که چه چیزهایی به شما داده، و در شما به ودیعت سپرده، آنچه را هم که در هنگام بازگشت به سوی او نزدتان هست، آن را هم او از شما می گیرد، و مالکش می شود، با این حال دیگر چگونه ممکن است از آن بی خبر باشد؟ پس همین انکشاف اعمال شما برای او، در هنگامی که به سویش بر می گردید، خود به زبان آوردن شما، و شهادت دادن شما علیه خودتان است. با این بیان روشن می شود که چرا جمله، هو الذی خلقکم، را مقید کرد به جمله اول مرة و معلوم می شود که مراد از این قید، اولین لحظه ای است که انسان ها هستی می پذیرند.