توسل و جهاد

معنی کلمه توسل و جهاد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] توسل و جهاد (قرآن). قرآن جهاد را در کنار توسل جستن لازم دانسته است.
جهاد و تلاش، در کنار توسل جستن لازم است. یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیلة وجـهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون. ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شویدجهاد در راه دین نیز وسیله ای است برای درک ثواب . دلیل هر چیزی وسیله علم به آن چیز و دست زدن به چیزی وسیله واقع شدن در آن است. لطف حق نسبت به انسان، راهی است بسوی طاعت خدا. جهاد ممکن است بدست یا زبان یا قلب یا شمشیر یا گفتن و نوشتن باشد.
سعادت در گرو توسل و جهاد
رستگاری و سعادت انسان، در گرو جهاد و توسل جستن برای نیل به قرب الهی است. یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیلة وجـهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون. ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شویدو جاهدوا فی سبیله مطلق جهاد است، یعنی اعم از جهاد با نفس و جهاد با کفار است، برای اینکه این جمله متصل به جمله قبل است که در آن وسیله عبارت بود از مطلق هر چیزی که بنده را با پروردگارش مرتبط می سازد، و دلیلی هم در کلام نیست که خصوص این جمله را مقید کند به جهاد با کفار، علاوه بر این دو آیه بعدی هم که مشتمل بر تعلیل است با این معنا که مراد از جهاد مطلق جهاد باشد مناسب تر است. و با این حال ممکن هم هست که بگوئیم مراد از جهاد، قتال با کفار است، از این نظر که در جمله مورد بحث جهاد مقید شده به قید" در راه خدا"، و در قرآن کریم هر جا که سخن از امر به معروف آمده و دنبالش جهاد با کفار ذکر شده در آنجا جهاد مقید شده به" در راه خدا"، به خلاف مواردی که منظور از کلمه جهاد اعم از قتال با کفار و جهاد با نفس بوده که در آن موارد قید نامبرده نیامده مانند آیه زیرا که می فرماید: " و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا، و ان الله لمع المحسنین" ، بنا بر این، امر به جهاد در راه خدا و قتال با کفار، بعد از امر به ابتغای وسیله به سوی خدا از باب امر به خاص بعد از امر به عام است، تا اهتمام گوینده را نسبت به خاص بفهماند، و ای بسا که" امر به ابتغای وسیله به سوی خدا بعد از امر به تقوا" نیز از همین قبیل یعنی از باب ذکر خاص بعد از عام باشد، (چون می توان گفت که وسیله معنایی خاص تر از تقوا دارد، تقوا جنبه دفع ضرر و وسیله جنبه جلب نفع دارد، چه بسیار کسانی که در زندگی کمال تقوا را دارند، ولی به خاطر نداشتن وسیله که مصداق اعلای آن ولایت ائمه دین علیه السّلام است به رستگاری نرسند" مترجم").

جملاتی از کاربرد کلمه توسل و جهاد

305- شفا يافتن با توسل و نذر سبب شد از همان زمان باب فرجى براىحل مشكلات در زندگى ام گشوده شد
خواندن نماز حضرت امير المومنين (ع ) و مام زمان (ع ) و جعفر طيار و نماز شب و مداومتبزيارت عاشورا و جامعه و دعا توسل و سوره يس و واقعه مواظبت بهر كدام براىتوسعه در زندگانى و بر طرف شدن گرفتاريها و رسيدن بمقاصد عاليه و بر آمدنحوائج دنيا و آخرت بسيار مفيد و مجرب است .
آيا آن چه شيعه در كنار قبور ائمه و اولياء دين انجام مى دهند و ابن تيميه همه آنها رانشانه غلو و خداپنداشتن على (ع ) و اولاد او از طرف شيعه معرفى مى كند، چيزى جز همانكارهايى است كه اهل سنت و در پيشاپيش ‍ آنان علما و پيشوايانشان در كنار قبور انجام مىدهند و از زمان صحابه تاكنون ، رسم بوده كه كنار قبور، به بيانفضايل مدفونين در آنها مى پرداخته اند و مى پردازند؟! و جز اين است كه بزرگاناهل سنت هم كنار قبرها دعا مى خوانند، قرآن تلاوت مى كنند و ثوابش را به روح صاحبقبر اهدا مى كنند و به توسل و شفاعت طلبى و حاجت خواستن از خدا به بركت مقام آنان مىپردازند، چهره بر ضريح مى سايند، آستان مى بوسند و به هر نحو ممكن و شايسته ،احترام كرده و بزرگداشت مى دارند؟!
نگاه بسيارى از شيعيان به امام - هرچند به صورت ناخودگاه - به گونه ى نخست است .به همين دليل ، هنگامى كه مصيبت ها بر ما فرو مى ريزد، ارتباط،توسل و توجه مان به امام بيشتر مى شود و چون در خوشى و نعمت فرو مى رويم ، ازميزان توسل و توجه مان كاسته مى گردد. همين نكته ، يكى از آسيب هاى بزرگ و ظريفاعتقاد به امامت است .
در كتب تاريخ ، 17 منصب براى حضرت اباالفضلالعباس عليه السلام نوشته اند كه مهمتر از همه منصب سقايت است ، زيرا در طريق انجاماين وظيفه ، حداكثر خدمت و بروز حسن نيت را به امام عصر خويش نشان داده است . آن حضرت، از دوم محرم تا شب عاشورا چهار بار آب به خيام حرم برد. هر كسى حاجتى داشت يا آبمى خواست ، به قمر بنى هاشم عليه السلام مراجعه مى كرد و او را باب الحسين مىگفتند. تا عباس بن على عليه السلام زنده بود. لشگر بنى اميه جراءت تعرض به خيامحرم را نداشتند. و لذا امام حسين عليه السلام بالاى سر او فرمودند: الان انكسر ظهرىو قلت حيلتى و افزود: چشمهايى كه ديشب از بيم تو به خواب نمى رفتند امشب بهخواب مى روند و چشمهايى كه ديشب از بيم تو به خواب نمى رفتند امشب به خواب مىروند و چشمهايى كه به اتكاى وجود تو خوش مى خفتند امشب مضطرب و بى خواب خواهندشد. اگر كسى بخواهد به سيدنا و سيد الكونين حضرت ابا عبدالله الحسين عليهالسلام توسل و تقرب جويد بابش مولانا باب الحوائج آقاابوالفضل العباس عليه السلام است .
آرى ، اين نيست جز توسل و توجه آقا قمر بنى هاشم حضرتابوالفضل العباس عليه السلام .
در يكى از شبها كه شب جمعه بود، يك دختر مريض را كه حالت جنون داشت ، عده اى اززنها كه دست او را گرفته و كنترل مى كردند از بغداد به حرم حضرتاباالفضل العباس عليه السلام آوردند دختر كه بسيار تنومند هم بود گاهى ازكنترل زنها خارج شده ، سرو صدا به راه مى انداخت و حتى چادر و حجاب را از خود دور مىكرد. بالاخره در بالاى سر حضرت دست و پايش را بستند نزد ضريح خوابانيدند و بهعنوان توسل و دخيل به ضريح بستند، زوار و خدام و همراهان وى و كليه زوار جلو آمدندتا از تغيير وضعيت او آگاه شوند، كه دوباره ناراحت شد و تشنج او را گرفت . اندكىبعد ديدند تشنج و ناراحتى هايش كاملا برطرف شده و در كنار ضريح حضرتاباالفضل العباس عليه السلام شفا پيدا كردهه است . مردم ريختند كه لباس هاى او رابه عنوان تبرك ببرند، خدام حرم مانع شدند و او را به حجره نزديك حرم بردند. طبعاهمراهان دختر، از اين كرامت حضور مسرور خوشحال شدند. رفع الله رايه العباس .
طعن بر يوسف به اينكه بگوييم در توسل و چاره جويى براى نجات از زندان ، تدبيرخوبى بكار نبرده ، و حال آنكه بهترين تدبير همان تدبيرى بود كه او بكار برد، چونآن جناب هدفش صرف بيرون آمدن از زندان نبود، زيرا همسر عزيز و همچنين زنان اشرافمصر از خدا مى خواستند او نسبت به خواست و هواىدل آنان موافقت كند، و ايشان بى درنگ آزادش سازند، و اصلا اگر موافقت مى كرد بهزندان نمى افتاد، به زندانش انداختند تا مجبور به موافقتش كنند، و او در چنين محيطى ازخدا خواست تا به زندان بيفتد و گفت : (رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه ) بلكهخواست او اين بود كه اگر بيرون مى آيد در جو و محيطى قرار گيرد كه ديگر آنپيشنهادهاى نامشروع به او نشود و نيز محيط بر بى گناهى او در زندانى شدنش واقفگردد، و در درجه سوم وقتى بيرون مى آيد باز بصورت يك غلام درنيايد، بلكه دررتبه اى قرار گيرد كه لايق شانش باشد.
پ . خواهرى از شهرستان خرمبيد (منطقه خرمى ) كه دچار مريضى سخت بوده است ، باشوهرش در حاليكه با موتور سيكلت در حال حركت به طرف امامزاده بوده ، درنزديكيهاى امامزاده پياده مى شود و با پاى برهنه بقيه مسير را تا امامزاده طى مى كندآنگاه در جوار امامزاده با توسل و دعا به حاجت خود مى رسد و شفا مى يابد، ودرحال حاضر برخى از نامه هاى ارسالى و حتى نسخه پزشكان معالج وى به عنوانمدرك موجود است . با تشكر از اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان اقليد، هئيت امناىامامزاده سيد محمد شهرستان اقليد. (90)