توبه و حزن

معنی کلمه توبه و حزن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] توبه و حزن (قرآن). توبه ، سبب نجات از حزن و اندوه می گردد.
وذا النون اذ ذهب مغـضبـا فظن ان لن نقدر علیه فنـادی فی الظـلمـت ان لا الـه الا انت سبحـنک انی کنت من الظــلمین(و ذاالنون(یونس) را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین می پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا! ) جز تو معبودی نیست! منزهی تو! من از ستمکاران بودم! ») فاستجبنا له ونجینـه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین.(ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم!) جمله " وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ" وعده به نجات دادن هر مؤمن مبتلای به اندوه است، البته مؤمنی که مانند یونس رو به درگاه وی آورد، و او را چون وی ندا کند.
درس سرنوشت ساز
جمله پر معنی" کذلک ننجی المؤمنین" نشان می دهد آنچه بر سر یونس آمد از گرفتاری و نجات یک حکم خصوصی نبود بلکه با حفظ سلسله مراتب، جنبه عمومی و همگانی دارد. بسیاری از حوادث غم انگیز و گرفتاریهای سخت و مصیبت بار مولود گناهان ما است، تازیانه هایی است برای بیدار شدن ارواح خفته، و یا کوره ای است برای تصفیه فلز جان آدمی، هر گاه انسان در این موقع به همان سه نکته ای که" یونس" توجه کرد، توجه پیدا کند نجات و رهایی حتمی خواهد بود: ۱- توجه به حقیقت توحید و اینکه هیچ معبود و هیچ تکیه گاهی جز" الله" نیست. ۲- پاک شمردن و تنزیه خدا از هر عیب و نقص و ظلم و ستم، و هر گونه گمان سوء در باره ذات پاک او. ۳- اعتراف به گناه و تقصیر خویش. شاهد این سخن، حدیثی است که در" در المنثور" از پیامبر اسلام ص نقل شده است که فرمود: " یکی از نامهای خدا که هر کس او را با آن بخواند به اجابت می رسد، و هر گاه با آن چیزی را طلب کند به او می دهد، دعای" یونس" است. شخصی عرض کرد: ای رسول خدا آیا او مخصوص یونس بود یا شامل جماعت مسلمانان نیز می شود؟ فرمود: هم مربوط به یونس بود و هم همه مؤمنان، هنگامی که خدا را به آن می خوانند، آیا گفتار خداوند را در قرآن نشنیده ای" و کذلک ننجی المؤمنین" این دلیل بر آنست که هر کس چنین دعائی کند خداوند اجابت آن را تضمین فرموده است".

جملاتی از کاربرد کلمه توبه و حزن

و از دام هاى بزرگ ابليس ، آن است كه در ابتدا بنده را به غرور كشاند و او را به اينوسيله افسار گسيخته كند و ازمعاصى كوچك و از آن به كبائر و موبقات كشد و چون مدتى بدين منوال با او بازى كرد و او را به خيال رجاء به رحمت ، به وادى غرور كشاند. در آخر كار، اگر در او نورانيت ديد كه احتمال توبه و رجوع داد، او را به ياءس از رحمت و قنوط كشاند و به او گويد: (ازتو گذشته وكار تو اصلاح نشدنى نيست ) و اين دام بزرگى است كه بنده را از درخانه خدا روگردان كند و دست او را از دامن رحمت الهى كوتاه نمايد (525)