تهی شهر

معنی کلمه تهی شهر در لغت نامه دهخدا

تهی شهر. [ ت ُ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوهبنان بخش راور است که در شهرستان کرمان واقع است و 300 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

معنی کلمه تهی شهر در فرهنگ فارسی

دهی از دهستان کوهبنان بخش راور است که در شهرستان کرمان واقع است

جملاتی از کاربرد کلمه تهی شهر

به لشکر چنین گفت شهری که شاه گرفتار گشت و تهی ماند گاه
در شهر کس نماند از آن شد کسی رقیب فرزین شدو پیاده چو گردد تهی بساط
صمد بهرنگی در ۲ تیر ۱۳۱۸ در محلهٔ چرنداب در جنوب بافت قدیمی شهر تبریز در خانواده‌ای تهی‌دست چشم به جهان گشود. پدر او «عزت» و مادرش «سارا» نام داشتند. صمد دو برادر و سه خواهر داشت. پدرش کارگری فصلی بود که بیشتر به شغل زه‌تابی (آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشتهٔ تافته از رودهٔ گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را می‌گذراند و خرجش همواره بر دخلش فزونی داشت. گاهی نیز مشک آب به دوش می‌گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس‌ها و عثمانی‌ها آب می‌فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند به قفقاز برود. رفت و دیگر بازنگشت.
ساختارگرایی نام جنبشی در معماری و شهرسازی است که در حدود اواسط قرن بیستم میلادی اتفاق افتاد. این جنبش، واکنشی به عملکردگرایی کنگره بین‌المللی معماری مدرن که به بیانی تهی از زندگی از برنامه‌ریزی شهری انجامیده بود که هویت باشندگان و ساکنین و فرم‌های شهری را نادیده می‌گرفت.
گرسنه از درد، دلش همچو تهی طبل شهر خبر سازد، ار نماید تقدیر
سپه بر در شهر خمدان شتافت تهی دید دروازه، دشمن نیافت