تهنیت گر. [ ت َ ی َ گ َ ] ( ص مرکب ) مبارکبادگوی : همه مردمانش که حاضر بدند که و مه همه تهنیت گر شدند.شمسی ( یوسف و زلیخا ).رجوع به تهنیت و دیگر ترکیبهای آن شود.
معنی کلمه تهنیت گر در فرهنگ فارسی
مبارکباد گوی
جملاتی از کاربرد کلمه تهنیت گر
مصطفیخان و علیمردان خان مژده پادشاهی را به قاصدان قلعه کرمانشاهان خبر دادند و تا چند روز بعد از سرداران بختیاری پیاده و سواره فراوان به بغداد طلبید. مردمان ایلات هم که از پیدا شدن شاهزاده به وجود آمده بودند و اهالی ایلات نیز به شوق قدم بوسی و جانفشانی در خدمت او به نزد وی شتافتند. مصطفی خان هم اسباب سلطنت شاهزاده را برپا کرد و با محمدرضاخان قورچیباشی، علیمردانخان بختیاری، اسماعیل خان فیلی و سایر امرا از حسین میرزا برای تاجگذاری دعوت کردند. شاهزاده در ابتدا امتناع نمود اما بعد از گفتگوهای بسیار وی را داخل خیمهای که برا او زده بودند گرد همه خوانین آورده و با نام شاه سلطان حسین دوم به تخت نشاندند سپس به او تهنیت و مبارک باد گفتند سپس شاه را برای زیارت قبور عتبات عالیات بردند. سجع مهر وی چنین بود:[پانویس ۳]
پس از مرگ شاه تهماسب یکم، اکبرشاه هیئتی را برای عرض تسلیت و همچنین تبریک و تهنیت به مناسبت تاجگذاری شاه اسماعیل دوم همراه با هدایای نفیس به دربار قزوین میفرستد.
پس از این واقعه کلیایی و سراسر کرمانشاهان در تصرف خسرو خان اردلان قرار میگیرد؛ و چون به طرف ملایر و تویسرکان و گزاز و فراهان و گلپایگان و … پیشروی میکند، جعفر خان زند به یاری ایلات (وند) به جلوگیری از او آمده با اینکه طوایف باجلان و نانکلی خود را به قلب سپاه زده باعث هزیمت خسرو خان شدند اما عاقبت جعفر خان مغلوب گردید و روز پنج شنبه ۲۴ شهر شعبان ۱۲۰۰ ق خسرو خان اسیران سپاه زندیه و سایر گرفتاران را با جواهرات سلطنتی که از جعفر خان گرفته بود، به شهریار آقامحمدخان با عریضه چاکرانه فرستاد و به طرف کردستان در مراجعت آمد و آقا محمد خان فرمانی بر تحسین و تهنیت این فتح و تفویض ولایت سنقر و کلیایی به افتخار خسرو خان صادر نمود ….
شد قدر آفتاب ز همنامیش بلند زان روح چرخ تهنیت آفتاب کرد
نخست تهنیت عید کرد و گفت مرا که عید و موسم گل در طرب مکن تأخیر
ناصرالدینشاه در روز جمعه، ۱۷ ذیقعده ۱۳۱۳ ه.ق در مراسم سالگرد سلطنت خود به ضرب گلوله میرزا رضا کرمانی در حرم عبدالعظیم حسنی ترور شد. نزدیکان شاه به رهبری میرزا علیاصغرخان امینالسطان، صدر اعظم مملکت، جنازه شاه مقتول را به تهران انتقال دادند و وانمود کردند زخمی که به شاه وارد شده، جدی نیست. علیرغم این، شایعات دربارهٔ وخامت اوضاع شاه و هویت ضارب، باعث هجوم مردم به نانواییها و خواربارفروشیها شد. صدر اعظم به یاری کلنل کاساگوفسکی، رئیس قوای قزاق، آرامش تهران را حفظ کرد و میرزا رضاخان صدیقالدوله نوری مازندرانی، وزیر تهران، را مأمور تأمین نان مورد نیاز پایتخت کرد. بدین ترتیب در شهر حکومت نظامی برقرار شد. امین السلطان سفرای خارجی، از جمله سفیران روس و انگلیس، را در جریان اتفاقات روی داده قرار داد و در حضور آنان در تلگرافخانه سلطنتی حاضر شد و خبر کشتهشدن ناصرالدینشاه را به ولیعهد رساند. او همچنین وخامت اوضاع مالی دولت را با سفیران روسیه و انگلیس در میان گذاشت و سفیر انگلیس قول داد لندن مبلغ مورد نیاز را به بانک شاهنشاهی حواله خواهد کرد. امین السلطان خبر وامگرفتن از بانک شاهنشاهی را به همراه تلگراف رسمی تسلیت مرگ شاه و نیز تهنیت سلطنت از سوی درباریان به تبریز مخابره کرد. مظفرالدینشاه در جوابش نوشت که در میان اطرافیان خود «حتی یک نفر ندارد که به دقایق الفاظ آگاه باشد تا به حقایق معنی چه رسد.» بدین ترتیب، به رجال و درباریان وعده داد آنان را در مقام خود حفظ خواهد کرد.
شامل سرودههای او به فارسی و ترکی. تخلص او «دستان» بود، ولی به تصریح خانملک هیچگاه از این تخلص استفاده نکرد. سرودههای او در قالب قصیده، غزل، قطعه، مثنوی و مفردات است. قصاید میرزا حبیب بیشتر در منقبت رسول، مدح ناصرالدین شاه، محسن معینالملک، و میرزا اسدالله خان ناظمالدوله، نیز تهنیت نوروز و عید غدیر است.
گفت بهر تهنیت بین زمین و آسمان لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
تربیت میکند مرا جانان تهنیت می فرستم از دل و جان
وز این نشاط که گوساله را بسوخت کلیم کلیم را نبود مدح و تهنیت در خور
بنده مخلص معزّی تهنیت گفته تو را گاه در جشن بهار و گاه در جشن خزان
تا بدهد خلعت آشفته را تهنیت خلعت او دف زنید
سی قرن دفن از اعتبار افتاده بود. و پیش از تهنیت آفتاب، آهو هنوز لبخند آشنا میزد.
ماتم اهل دل این بود که با شیونیان تهنیت گو بسر خاک شهیدان رفتم
من بدین طبع روان حیران که یارب چون کنم تهنیتگویمکدامین را به طبع آبدار
حکام لار از آغاز دورهٔ صفویه باجگذار و مطیع دولت مرکزی شدند. در زمان سلطان محمد خدابنده، نورالدهرخان حاکم آنجا درگذشت و پسرش میرزا علاءالملک ملقب به ابراهیم خان دوم بر جایش نشست. هنگامی که شاه عباس در راه دفع فتنهٔ یعقوبخان در فارس بود، ابراهیم خان جهت تهنیت جلوس شاه و اظهار اطاعت به خاطر ممانعت نزدیکانش نزد شاه عباس نرفت و شاه نیز کینهٔ وی را به دل گرفت. در سال ۱۰۰۵ قمری، الله وردی خان حاکم فارس تصمیم به انتزاع قریهٔ سعادت آباد جویم از لار نمود. پس از انتزاع، شاه عباس قرابختیار نامی را به داروغگی آنجا منصوب نمود. حاکم لار سپه سالار خود محمد عبدالله میر درگاه را جهت استرداد سعادت آباد فرستاد و به حسب اتفاق میان رعایای سعادت آباد و شوراب نارویه بر سر تقسیم آب نزاع روی داد، قرابختیار صورت واقعه را به الله وردی خان اطلاع داد و این هم بر کینهٔ شاه عباس از خاندان لار افزود.
درین چکامه یکی تهنیت سرودستم ورود شاه جوانبخت را به کشور خویش