ته سیاهی

معنی کلمه ته سیاهی در فرهنگستان زبان و ادب

{black end} [کشاورزی- علوم باغبانی] عارضه ای در برخی از ارقام گلابی که به سیاه شدن بافت های گلگاه میوه می انجامد

جملاتی از کاربرد کلمه ته سیاهی

یک ره این پردهٔ غمناک بدر وین سیاهی ببر ای روز سپید
مو و ابرو و سبیلش تا چهل و نه سالگی نیز سیاه بوده است و با آن‌که رنگ رویش از آسیب سفرها و جنگ‌های بی‌شمار به سیاهی گراییده بود، زیبایی‌های صورتش بر زشتی‌های آن می‌چربید و در مجموع، چهره‌ای موقر، جالب و نجیب داشت. دست‌هایش مثل کارگران روستایی کوتاه و ستبر و سیاه بود و آن‌ها را به رسم زمان، حنا می‌بست. بر اثر رنج‌ها و تلاش‌هایش در میدان‌های جنگ، بر اثر افراط در می‌گساری و آمیزش جنسی بسیار با زنان و ابتلای به بیماری‌های گوناگون (مالاریا، آبله و امراض دیگر) موهای سرش در پنجاه و دو سالگی ریخته بود.
از سیاهی چون محک زلفت چو آید در نظر تا بدوسایم رخی رخ را به زردی زرکنم
در مه ۲۰۱۸ بی‌بی‌سی گزارش کرد که پایگاه نیروهوایی سلطنتی اودرن تایلند سایت سیاهی بود که در آن ابوزبیده (فلسطینی ۳۱ ساله زاده عربستان سعودی که تصور می‌شد ستوان اسامه بن لادن باشد) در آنجا بازجویی می‌شد. در دسامبر ۲۰۱۴ کمیته منتخب سنای ایالات متحده آمریکا در امور اطلاعاتی، یک جمع‌بندی اجرایی از گزارش ۶۰۰۰ صفحه‌ای محرمانه دربارهٔ روش‌های آژانس اطلاعات مرکزی، منتشر کرد. این گزارش، ادعا می‌کند که دستکم ۸ مقام ارشد حکومت تایلند دربارهٔ سایت‌های پنهانی، خبر داشتند. این سایت در دسامبر ۲۰۰۲ بسته شده بود. حکومت تایلند، وجود این سایت را رد کرده‌است. درحالی‌که آمریکا وجود این سایت را نه تأیید و نه رد کرده‌است.
روزیست کز غمت صبح گردد شب حیاتم روزی که خواهد انداخت داغم سیاهی ای دوست
خبر دهد به سیاهی ز روز دشمن میر نشان دهد بدوتائی ز پشت حاسد شاه
میلتون در بهشت گمشده قصد داشت جهان را همان‌گونه که هست به تصویر درآورد، با تمام سیاهی‌ها و تمام امیدش. این ایدهٔ اصلی شعر است؛ حکایت شاعر به او فرصت موسعی جهت طرح این ادعا داده که شر، خودتخریبگر است و خیر دائماً بر شر فائق می‌آید. اما این اعتقاد از این مرحله هم فراتر می‌رود. او باور داشت که در نظم کنونی، شر جایگاهی ضروری دارد.
کرده از دود چراغان گل و لاله در ابر همچو پیراهن فانوس، سیاهی تأثیر
ترنس مالیک از اخلاق گراترین فیلمسازان سینما محسوب می‌شود که با نمایش تضاد بین خوبی و بدی سعی در ترویج محبت و نیکی در دنیای پر از سیاهی را دارد. در ابتدای فیلم در مکان تفریحی در پاریس، شخصیتهای او می‌گویند از پله‌ها بالا رفتیم تا به سوی شگفتی رسیدیم. این نگاه او یادآور عروج انسانها به وسیلهٔ انتخاب اعمال نیک بجای اعمال زشت است.
ولی دیری نپایید که یونانیان بر پایهٔ ریشه‌شناسی سنتی و عامیانه‌شان این دریای را به معنای «دریای نامهربان» (به یونانی: Πόντος Ἄξεινος، Póntos Áxeinos) خواندند زیرا در نزد اقوام ایرانی نیز سیاهی و تیرگی چنین برداشتی داشته‌اند. برای نمونه پیندار در ۴۷۵ پ.م. از این نامگذاری و معنا سخن می‌گوید.
سنگ سیاهی یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر آورتین استان کرمان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، مس است.سنگ میزبان این اندیس سرپانتینیت است و دیرینگی آن به دوران کرتاسه فوقانی می‌رسد. در این اندیس، پاراژنز‌های آزوریت یافت می‌شوند.
۲. در سالیانِ پیشِ رو، راموی آزموده، پخته، خردمند و مدبّر، روز به روز قدرتمندتر شده و بر آن می‌شود به «جان‌فدایان و میهن‌پرستان: "به ترکی استانبولی: Ser den geçti به معنای از جان گذشتگان"» استانبول و کشور ترکیه بپیوندد تا بدینسان و به یاری تک‌تک میهن‌پرستان، پاترون‌های بی‌دادگر میهنش را یافته و «_سیستم فاسد_ و آن اهریمن‌سرشتان» را از «درون»، نابود و متلاشی کرده و روشنا و نیکی را بر تمامی سیاهی‌ها و بدی‌ها چیره سازد... "فصل دوم"
به عشق اندر بلایی زین بتر نیست سیاهی را ز پس رنگی دگر نیست
عوض زرّ سرخ و سیم سپید زرد رویی و دل سیاهی داد
که از هر سواد آن سیاهی به است که آبی درو زندگانی‌ده است
در زبان فارسی باستانی رنگ مشکی بسیار غلیظ را به نام مشکی پرکلاغی می‌خواندند. امروزه با توجه به سیاهی رنگ پرهای کلاغ، عوام آن را مشکی پرکلاغی می‌خوانند و علت این تعبیر رنگ سیاه پرهای کلاغ می‌باشد. روایت است که در سال ۵۰۰ قبل از میلاد (ز ه) ملقب به (م س آ) رنگ مشکی بسیار تیره را مشکی پرکلاغی می‌نامیم
بَرْفهْ به سیاهی، لیله یا تتٰاره؟ زاغِ پَرْ به پیشِ ته بَرْفهْ شَرمْسٰاره
ناکادای قبل از برخورد تصادفی با کارگردان ماساکی کوبایاشی به‌عنوان کارمند مغازه در توکیو مشغول به کار شد. کوبایاشی بالاخره به او این شانس را داد تا در فیلم اتاق دیوارضخیم بازی کند. سال بعد، او در یک سکانس کوتاه و به‌عنوان سیاهی‌لشکر در هفت سامورایی آکیرا کوروساوا ظاهر شد؛ جایی که چند ثانیه به عنوان یک سامورایی در حال قدم زدن در شهر دیده می‌شود.
بسی نظّارهٔ هر حرف کردی سیاهی را ز خون شنگرف کردی
بعد از این که ساسکه میل و اشتیاق پدر به خود را کسب می‌کند، در شبی که به خانه دیر برمی‌گردد، با قتل‌عام اعضای خانواده خود مواجه می‌شود. بعد از اینکه ایتاچی را بالای سر پدر و مادرش می‌بیند متوجه می‌شود که او عامل اصلی مرگ والدینش است. ایتاچی به ساسکه می‌گوید که ارزش کشتن ندارد و سپس در سیاهی شب ناپدید می‌شود. از آن پس ساسکه مانند یک یتیم زندگی می‌کند، در حسرت والدین از دست رفته اش. بعد از نابودی خانواده تنها هدف ساسکه نفرت… که به هر نحو ممکن قدرتی به دست بیاورد تا برای انتقام ایتاچی را بکشد.