تن اسا

معنی کلمه تن اسا در لغت نامه دهخدا

( تن آسا ) تن آسا. [ ت َ ] ( ص مرکب ) تناسا و تناسان هر دو بمعنی آسوده تن و صحیح المزاج. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تن آسا و تن آسای ، کسی که همیشه خویشتن را پرورش می دهد و نوازش می کند. ( ناظم الاطباء ). تن آساینده. تن پرور. آسایش خواه :
در اوهرکه گویی تن آساتر است
همو بیش با رنج و دردسر است.اسدی ( گرشاسبنامه چ یغمائی ص 117 ).رجوع به تن آسائی و تن آسای شود.

معنی کلمه تن اسا در فرهنگ عمید

( تن آسا ) کسی که همواره در بند آسایش و آسودگی است، آسوده تن، خوش گذران.

معنی کلمه تن اسا در فرهنگ فارسی

( تن آسا ) تناسا و تناسان هر دو به معنی آسوده تن و صحیح المزاج . تن آسا و تن آسای کسی که همیشه خویشتن را پرورش می دهد و می نوازد .
تن آسوده، خوشگذرانی، آسایش، تن پروری، آسودگی، تن آسوده، خوشگذرانی، آسایش، تن پروری، آسودگی

جملاتی از کاربرد کلمه تن اسا

مقصود بودا از ناآگاه يعنى بيدرد، بيكاره و تن آسا است . ((در آئين بودا ((آگاهى ))مقام برجسته اى دارد. ((آگاهى )) يعنى : توجه همراه با هوشيارى و كوشش و همت است وبنياد هر گونه پيشرفتى در زندگى ((رهروى )) است ...آگاهى نيز بنياد همهحالتهاى شايسته است و نيرومندترين اين حالتها به شمار مى آيد. آخرين سخن بودا بههنگام مرگ اين بود كه گفت : ((بيدار و هوشيار كوشش كنيد)).(265)
پر از خشت و خاک است تا بسترم تن آسا بدین مشت خاکسترم
پس از من تن آسای به گیتی بپای نیارد کسی بر رکاب تو پای
تو تن آسای بشادی و ز ترکان بدیع کاخ تو همچو بهشت است و بهار نوشاد
تن آسا و ایمن به هر گوشه ای فراز آوریده به هم توشه ای
گر نظر ایگل سمن آسا کنی صد دل آشفته تن آسا کنی
کنون آمد این روز بد پیش من تن آسا گرفتی سر خویشتن