تقوا در اخلاق اسلامی

معنی کلمه تقوا در اخلاق اسلامی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقوی به معنی دوری و اجتناب از گرفتار شدن به خشم الهی و ورع داشتن در ارتکاب محارم است. در فرهنگ دینی، رکن اساسی اخلاق اسلامی تقواست و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد.
در تعریف تقوا گفته اند: «حفظ کردن نفس است از آنچه بیم ضررش می رود.»
اصفهانی، راغب، مفردات، واژه وقی، ج۱، ص۵۳۰.
در فرهنگ دینی، رکن اساسی اخلاق اسلامی تقواست و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد همان طور که امیرمؤمنان (علیه السّلام) فرمود: «التَّقوی رَئیسُ الاَخلاقِ»
محقق خوانساری، جمال الدین، شرح غررالحکم، ج۱، ص۱۹۴.
میل به خوبی ها و گریز از زشتی ها در اندرون انسان ها وجود دارد و کمتر کسی یافت می شود که فطرتاً چنین نباشد و رسالت پیامبران و مربّیان انسان ها، تقویت و تربیت این روحیه در جامعه بشری است و تحقق این هدف مقدس از راه های گوناگونی امکان پذیر است از جمله:
← کسب علم
...

جملاتی از کاربرد کلمه تقوا در اخلاق اسلامی

چنان بوى عطرى از غذا به مشامم رسيد كه تا بهحال هرگز غذايى با آن بو نديده بودم در خود قدرت عجيبى احساس كردم ومشغول كارهاى مسجد شدم . پس از چند روز با آقا سيد هاشم به طرف مشهد حركت كرديم .دو روز در قم مانديم . در يكى از روزها در حرم حضرت معصومه زيارت مى خواندم كهمردى قباپوش با عبايى قهوه اى بر دوش و كلاه پشمىمعمول آن زمان بر سر به من گفت : حاج مؤ من ، در صحن منتظر شما هستم . پس از زيارتشما را ملاقات مى كنم . پس از زيارت به ديدارش شتافتم . با وقار بود و متين و آثارزهد و تقوا در چهره اش نمايان . گفت به تهران مى رويد و پس از ده روز ديگر دروازهتهران شما را ملاقات خواهم كرد.
در سال 1193 ق . قاضى سعيد استر آبادى فرزند ملا آقا بابا صاحب فرزندى شد كهوى را (مسيح ) نام نهاد. مسيح نوباوه در خانه اى ديده به جهان گشود كه نهر جوشاندانش و تقوا در آن جارى و سايه همت و تلاشى خستگى ناپذير در پى گسترش انديشههاى اسلامى بر آن حاكم بود. وى تحت عنايت ويژه پدرىفاضل و تربيت مادرى مومن و پاك سرشت ، نشو و نما يافت و از اوان كودكى با نغمهتوحيد آشنا شد.
دستور تقوا و پروا در قرآن كريم يا به لحاظ مبداء هستى است يا به لحاظ منتهاى آن ؛يعنى غالب آيات قرآنى كه ناظر به دستور پرهيزكارى است يا راجع به خداوند است ،مانند: اتقوااللّه ، يا راجع به معاد؛ مانند آيه مورد بحث و چون بازگشت معاد به همان مبداءاست ، عنصر محورى تقوا در قرآن كريم راجع به خداوند است . معناى پرواى از خدا نيزبا انى معيّت او قطعى و ملاقات او بعد از مرگ ضرورى است ، همانا پرهيز از مخالفتدستور او خواهد بود. كلمه يوماً در آيه مورد بحث مفعولٌ به است ، نه ظرف . در مواردى كهيوم به معناى ظرف متعلق تقوا قرار مى گيرد مرجع آن پرهيز از مظروف آن ظرف است ،نه خود ظرف ؛ چنان كه مرجع پرهيز از خداوند، پروا داشتن از اسماىجلال و قهر اوست ، نه به طور اطلاق ؛ زيرا اسماىجمال و مهر او مورد پروا نيست .
اين در حالى است (كه اين افراد با ايمان و تقوا در قيامت برتر از آنها هستند) (آنها دراعلى عليين بهشت اند و اينها در دركات جهنم ) (و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة ).
و اگر در جمله مورد بحث (ذكر) را مقيد به (كثير) كرد براى اين است كه درميدانهاى جنگ هر لحظه صحنه هايى كه انسان را به دوستى زندگى فانى و شيرينىزخارف دنيوى وادار ساخته و شيطان هم با القاء وسوسه خود آن را تاييد كند تكرار مىشود، و لذا فرموده : خدا را زياد ياد كنيد تا بدين وسيله روح تقوا در دلها هر لحظهتجديد و زنده تر شود.
على (عليه السلام ) در آخرين لحظات عمر شريف خود به فرزندان خود فرمود: زودباشد كه فتنه ها از هر طرف رو به شما آورد و منافقان اين امت كينه هاى ديرينه خود رااز شما طلب نمايند و انتقال بگيرند پس بر شما باد صبر، كه عاقبت صبر نيكو است .سپس رو به جانب حسين (عليه السلام ) نمود و فرمود: كه بعد از من به خصوص فتنههاى شما بسيار خواهد بود، پس صبر كنيد تا خدا حكم كند. سپس فرمود: اى ابا عبدالله !ترا اين امت شهيد مى كنند پس بر تو باد صبر و تقوا در بلا.
اين آيه شريفه دعوت قبلى مردم به مراعات تقوا در همهمراحل معاشرت بين زن و شوهر را تاكيد مى كند و مى فرمايد، كه : تقوا را در هرحال بايد رعايت كرد، چون ترك تقوا كفران نعمت خداى تعالى است ، البته اين درصورتى است كه تقواى حاصل از اطاعت خدا عنوانى جز شكر نعمت هاى او نداشته باشد ويا در صورتى است كه بگوئيم : ترك تقوا و بى پروائى نسبت به خداى تعالى منشاىبه جز كفر ندارد، حال يا كفر ظاهرى نظير كفرى كه در كفار و مشركين هست و يا كفرباطنى و نهفته در درون ، نظير كفرى كه در مسلمانان فاسق وجود دارد0
در نتيجه مفاد كلام چنين است : كرامت الهيه و محترم بودن در درگاه خدا آنقدرمبتذل و آسان نيست كه هركس خود را به صرفخيال منتسب به خدا كند، و يا به آن برسد و يا هر متكبر و فريبكارى انتساب خود را كرامتپنداشته و نژاد خود و يا دودمانش را به ملاك همين انتساب خيالى تافته جدا بافتهبداند، بلكه رسيدن به كرامت الهى شرايطى دارد و آن وفاى به عهد و پيمان خدا وداشتن تقوا در دين خدا است ، اگر اين شرائط تمام شد كرامتحاصل مى شود، يعنى آدمى مورد محبت و ولايت الهى قرار مى گيرد، ولايتى كه جز بندگانبا تقواى خدا كسى به آن نمى رسد و اثر آن نصرت الهيه و حيات سعيده اى است كهباعث آبادى دنيا و صلاح باطن اهل دنيا و رفعت درجات آخرتشان مى شود.
بطورى كه ملاحظه مى كنيد امر به تقوا در وحدت انسانى است در بين همه افراد سارى وجارى است و دستور به اينكه آثار آن تقوا را كه لازمه آن است حفظ كنند را با اين بيانتعليل كرده كه : خداى تعالى رقيب است و به اينتعليل سخت ترين تخويف و تهديد نسبت به مخالفت اين دستورها را مى رساند و با دقتدر اين تعليل روشن مى شود: آياتى كه متعرض مساءله (بغى )، (ظلم )، (فساددر زمين )، (طغيان ) و امثال اينها شده و دنبالش تهديد و انذار كرده چه ارتباطى بااين غرض الهى يعنى (حفظ وحدت انسانيت از فساد و سقوط) دارد.
جـالب ايـنـكـه در بـرنـامـه هـاى اسلامى در همه جا علم و تقوا در كنار هم قرار دارد، مرجعتـقـليـد بـايـد مـجـتـهـد و عـادل بـاشـد، قـاضـى و رهـبـر بـايـد مـجـتـهـد و(عادل ) باشد (البته در كنار اين دو شرط شرائط ديگرى نيز هست اما اساس و پايه ،اين دو است (علم و آگاهى )، توام با (عدالت و تقوى )).