تقریب زمین گرد
جملاتی از کاربرد کلمه تقریب زمین گرد
بگردد زمین گرد ناورد او کند خشک دریای چین گرد او
برآن زیبا کنیزک آفرین کرد که منشیناد بر تو از زمین گرد
تا چشم ابر کرد روان دجله بر زمین گردون به باغ زینت بغداد داد با
آسمان باشد سیه بر چشم چون سرمه دان از زمین گردی که خیزد توتیا باشد مرا
تو گویی که مردان پولادپوش ز روی زمین گرد کرده ست کوش
می دهندش روشنان آسمان در دیده جا از زمین گردی که برمی خیزد از جولان تو
به پهنای زمین گردی به بالای فلک تازی چو در میدان شوی فارس چو در هیجا شوی غازی
سنگی که می فتد ز سر کوه بر زمین گردی که می رود ز ته پای بر هوا
اگر کوه بودی همآورد او نماندی به روی زمین گرد او
چون غبار خط که برخیزد ز روی گلرخان سبز برمی خیزد از روی زمین گرد و غبار