تقدیر رفتن

معنی کلمه تقدیر رفتن در لغت نامه دهخدا

تقدیر رفتن. [ ت َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) مقدر شدن. نافذ شدن فرمان خدا. جاری شدن قضاء الهی. فرمان و مشیت خدا بر چیزی : شتربه گفت موجب نومیدی چیست ؟ گفت : آنچه در سابق تقدیر رفته است. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه تقدیر رفتن در فرهنگ فارسی

مقدر شدن نافذ شدن فرمان خدا

جملاتی از کاربرد کلمه تقدیر رفتن

چون ترا سر گشتگی تقدیر شد بایدت رفت، ار چه رفتن دیر شد
رستم قهرمان بزرگ ایران زمین، در پی یافتن اسب گمشده خود (رخش) به شهر سمنگان پا می‌گذارد و در نهایت دل در گرو عشق تهمینه، شاهزاده زیبا روی سمنگانی می‌نهد. اما تقدیر چیز دیگری می‌خواهد و رستم برای کمک به میهنش، پیش از تولد فرزند خود مجبور به ترک سمنگان و رفتن به جنگ می‌شود و …
ایزد اندر دل او دفتر تقدیر نهاد هرچه خواهد بود از رفتن تقدیر چنان