[ویکی فقه] تنافی دو احتمال نسخ و اضمار در یک کلام را تعارض نسخ و اضمار گویند. تعارض نسخ و اضمار، در جایی است که کلامی دارای احتمال نسخ و اضمار باشد. قول اصولیین در تعارض نسخ و اضمار اصولی ها در تعارض اضمار و نسخ، اضمار را مقدم می دانند.در کتاب «التعارض و الترجیح بین الادلة الشرعیة» آمده است:«التعارض بین النسخ و الاضمار ففی هذه الامور بل و فی جمیع الصور التی تعارض فیها النسخ مع غیره یعتبر النسخ مرجوحا، والاضمار و المجاز و غیرهما یکون متقدما علیه عند تعارض احتمالهما».
جملاتی از کاربرد کلمه تعارض نسخ و اضمار
نسخ و تحریف راه یافت بدان سود و سرمایه گشت جمله زیان
بهگفتهٔ فضائلی، نستعلیق از نظرِ جایگاهِ آفرینش، پس از تعلیق و در جایگاهِ هشتم قرار دارد. از نظرِ رسایی و بیان مطلب و آسانیِ خوانش، در جایگاهِ دوم و سوم از نسخ، از نگاهِ آساننویسی و سرعت در جایگاهِ سوم و چهارم از شکسته و از نظرِ زیبایی در جایگاهِ نخست و زیباترین خطوط است. نستعلیق خطّی است قاعدهمند و با اندازههای مشخص؛ در قاعدهمندی، وضوح و تعادل مانند نسخ است و در سرعتِ نوشتن به تعلیق شباهت دارد؛ اما در زیبایی و لطافت از هر دو برتر است. این خط کندنویسیِ نسخ و کاستیهای تعلیق را ندارد. نظم و اعتدال، استحکام و متانت، و تزئینات ظریف و دلپذیر، آن را مُصَفّا، دلگشا و شادیآفرین مینمایاند. بیشترین کاربردِ نستعلیق در نگارشِ کتابهای عادی، ادبی و متنهای غیرمذهبی است. از ابتدای پیدایش تاکنون بهندرت متنهای عربی مانند قرآن، احادیث یا ادعیه با این خط نوشته شده و اغلب دیوان شاعران و کتابهای ادبی با این خط نگارش یافته است. بهگفتهٔ علی حصوری، تاریخنگاران بر این اتفاقند که زیباترین خطِّ جهان، نستعلیق است. شماری از متخصصانِ برجستهٔ تاریخِ هنر نیز نستعلیق را ستودهاند و آن را شگفت خواندهاند.
ابومسلم مى گفت : پروردگار چون روح را بيافريد مى دانست كه هر كدام تا چه اندازه اىگناه از آنان سرمى زند و تا چه اندازه اقدام به كارهاى خوب دارند و لذا نسخ و مسخ درآنان براى اين بود كه به اندازه بدى شان كيفر را دريابند.(280)
ضدیت با عقاید بابی نزد برخی از روستاییان میانه راه را دلیل حمله روستاییان به کاروان میدانند. هر چند در متونی مانند ناسخ التواریخ (نوشته لسان الملک از مورخان درباری دوران قاجار) به اتهامات بیاخلاقی هم اشاره شدهاست. منگول بیات مینویسد گرچه برخی نویسندگان منابع اولیه به وجود شیطنتهایی از جانب بعضی پیروان بیمسئولیت این آئین اشاره کردهاند، گزارشهای اشتراک زنان و اتهامات غیراخلاقی نسبت به بابیان به شکل بیش از اندازهای مبالغهآمیز هستند. علاوه بر روحانیون مسلمان که به علت کشف حجاب طاهره و اعلان نسخ و انقضای قوانین اسلامی و جایگزینی آن با قوانین آئین باب به طاهره اتهامات بیاخلاقی میبستند، یک میسیونری مسیحی نیز چنین اتهاماتی به طاهره میزند. باب در پاسخ به این اتهامات از طاهره دفاع میکند و لقب جدید او را مورد تأیید قرار میدهد و بر پاکدامنی او صحه میگذارد. طاهره به معنی پاکدامن است. باب همچنین طاهره را به تنهایی با مجموع هفده نفر دیگر از حروف حی برابر میشمارد. حروف حّی، که طاهره یکی از ایشان بود، اولین هیجده نفری بودند که به باب ایمان آوردند و به همین جهت آنان در تاریخ بابی دارای بالاترین مقام روحانی هستند.
در آثار باب دین تبدیل به یک پدیده دیالکتیکی میشود. دین تحمیل ابدی و الزامآور اراده خداوند بر انسانها نیست، بلکه محصول تعامل اراده خداوند با مرحله تاریخی تکامل بشریت است. از آنجایی که انسانها تاریخی و در حال تغییر هستند، دین نیز یک واقعیت پویا و مترقی است. یکی از برجستهترین و محوریترین بیان این مفهوم دیالکتیکی و تاریخی، استفاده باب از اصطلاح «ارتفاع» است که هم معنای الغاء میدهد و هم معنای اعتلاء. از نظر باب، هر دین جدید، ارتفاع دین قبلی است. دین جدید از یک سو دین قبلی را نسخ و الغاء میکند و از سوی دیگر آن را اعتلاء میبخشد. دین جدید همان دین قبلی است که به شکلی والاتر و متعالیتر ظاهر شدهاست. از این رو باب ارتفاع را برای بیان وحدت دو معنای متضاد به کار میبرد. اصطلاح «ارتفاع» همان مفهوم آف هه بونگ هگل را میرساند. از دیدگاه باب قیامت پایان تاریخ نیست بلکه روز بعثت پیامبر جدیدی است که مرحله جدیدی از توسعه تاریخ بشر را آغاز میکند.
خط تعلیق را میتوان نخستین خط ایرانی دانست. خط تعلیق که ترسل نیز نامیده میشد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسی که این خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلمانی بود؛ که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استر آبادی بدان قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.
اوایل قرن هفتم خط تعلیق که ترسل نیز نامیده میشد از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد که بیشتر به عنوان خط تحریر برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بهکار میرفت. این خط حدود یکصد سال دوام داشت. تعلیق را خواجه تاج سلمانی قانونمند کرد؛ که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استر آبادی بدان قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد. خط تعلیق دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائهٔ ترکیبهای متنوع است و بیشتر در بین کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی بودهاند. از این رو این خط به تدریج کاربرد خود را از دست داد. خط تعلیق را میتوان نخستین خط کاملاً ایرانی دانست.
اعتقاد به محال بودن نسخ و بداء مستلزم محدود دانستن قدرت خداى تعالى است
و اين معنا از پهلوى هم قرار گرفتن نسخ و نسيان بخوبى استفاده ميشود، چون كلمه(ننسها) از مصدر انساء است ، كه بمعناى از ياد ديگران بردن است ، همچنانكه نسخبمعناى از بين بردن عين چيزيست ، پس معناى آيه چنين ميشود كه ما عين يك آيت را بكلى ازبين نمى بريم ، و يا آنكه يادش را از دلهاى شما نمى بريم ، مگر آنكه آيتى بهتر ازآن و يا مثل آن مى آوريم .
چنین شد که نستعلیق از آمیزشِ نسخ و تعلیق زاده شد. علی حَصوری میگوید تغییر و دخل و تصرف در خط برای هماهنگی با نقاشی بایستی از سوی کسانی انجام میشد که در هر دو هنرْ توانا بوده باشند.
شیوهٔ سلطانی آمیزهای از خط استاد بزرگ نستعلیق سلطانعلی مشهدی و خط استادش، مولانا اظهر تبریزی، است و او کتابت خفی را از مشق و قلم جلی، خوشتر مینوشتهاست. وی گرچه درخط نستعلیق معروف است، آثاری از اصول وی موجود است که استادی او را در نسخ و رقاع نیز نشان میدهد.