تصدق دادن

معنی کلمه تصدق دادن در لغت نامه دهخدا

تصدق دادن. [ ت َ ص َدْ دُ دَ ] ( مص مرکب ) صدقه دادن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تصدق شود.

معنی کلمه تصدق دادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) چیزی برای دفع بلا بنیازمندان دادن صدقه دادن .

جملاتی از کاربرد کلمه تصدق دادن

اين آيات طائفه ديگر از منافقين را يادآور ميشود كه از حكم صدقات تخلف ورزيده و ازدادن زكات سرپيچيدند، با اينكه قبلا مردمى تهى دست بودند و با خدا عهد كرده بودندكه اگر خداى تعالى به فضل خود بى نيازشان سازد حتما تصدق دهند و از صالحانباشند، ولى بعد از آنكه خداى تعالى توانگرشان ساختبخل ورزيده و از دادن زكات دريغ نمودند.
و تـدبـر در اين حديث شريف و امثال آن ، كه در ابواب متفرقه كتب اصحاب ، رضوان اللهعـليـهـم اجـمـعين ، منقول است ، براى اهل معرفت و اصحاب قلوب كشف توحيد فعلى و تجلىقـيـومـى حـق را مـى نمايد. و اشاره به نكته مهمى است كه توجه به آن براى كسانى كهقـيـام بـه اين امر مهم مى كنند خيلى لازم است . و آن آن است كه انسان بفهمد تصدق در دستكـه واقـع مـى شـود، كـه نـعـوذ بالله اگر منت و اذيتى در دادن صدقه از انسان نسبت بهفـقـيـر واقـع شـود، اول بـه حـق تـبـارك و تـعـالى واقـع شـود، پـس از آن بـهسـائل ، چـنـانـچـه اگـر تـواضـع و فـروتـنـى كـنـد و از روىكـمـال خـضـوع و مـذلت صـدقـه را بـه سـائل مـؤ مـن تقديم كند، براى حق تعالى كرده ،چـنـانـچـه عـالم آل مـحـمـد، صـلى الله عـليـه و آله ، و عـاشـقجـمـال حـق تـعـالى ، جـنـاب بـاقر العلوم ، عليه السلام ، صدقه را پس از وقوع در دستسـائل مـى بـوييد و مى بوسيد و استشمام رايحه طيبه محبوب از آن مى كرد. و خدا مى داندبـراى آن ذات مقدس و عاشق مجذوب چه راحت نفس ‍ و سكوت خاطرى پيدا مى شد، و چه طورآن اشتغالات قلبيه و احتراقات شوقيه باطنيه (را) اين عشقبازى خاموش ‍ مى كرد.
مساءله 31 - اگر يابنده لقطه مالك آن را بشناسد لكن نه برايش امكان داشتهباشد كه آن را به وى برساند و نه به وارث او، در اينكه آيا حكم لقطه را برآنجارى كند يعنى مخير بين امور سه گانه (تملك و تصدق و امانت ) باشد، و يا حكممجهول المالك را بر آن بار كند كه متعين صدقه دادن است دو وجه است و احتياط آن است كهرجوع به حاكم كند.
بدانكه ماه رمضان بهترين ماهها است و نزد خدا و نسبت بحق تعالى دارد و درهاى جهنم در آنبسته و درهاى رحمت خدا و بهشت در آن باز و شياطين درغل و زنجيرند در آن . آن ماهى است كه مرد را خوانده اند بمهمانى الهى . نفسها در آن ثوابتسبيح و خوابها ثواب عبادت دارد و دعا در آن مستجاب است . پس بايد پيران را تعظيمكرد و كودكان را ترحم و خويشان را نوازش وصله بايد نمود. بر فقرا تصدق كرد ونگاه بايد داشت زبان و چشم و گوش را از چيزهائى كه نبايد گفت و ديد و شنيد ومهربانى كرد بر يتيمان . در اوقات نمازها دستها را بدعا بلند كرد كه بهترين ساعتهااست و بايد سبك كرد پشتها را از بارهاى گناهبطول دادن سجده ها و بايد سعى كرد در افطار دادن به روز داران كه هر كه مؤ منى راافطار دهد، ثواب بنده آزاد كردن دارد. بايد خلق را خوب كرد و خدمت غلام و كنيز را سبككرد و شر خود را از مردم باز داشت . نماز بسيار بجا آورد و صلوات بايد بسيارفرستاد و قرآن تلاوت كرد زيرا كه يك آيه از قرآن ثواب يك ختم در ماه هاى ديگر دارد.
مثال : براى وى علم به مرگ زيد با فلان مرض در فلان شب به جهت اسبابى كه مقتضىآن است حاصل شده ولى علم به صدقه دادن وى كه پيش از آن وقت انجام مى دهد براى وىحاصل نگرديده ، زيرا هنوز بر اسباب تصدق اطلاع نيافته و بعدا بدان آگاه مى گردد،و مرگ زيد با آن اسباب مشروط به اين است كه صدقه ندهد، از اين رو نخست به مرگزيد و سپس به صحت و شفاى وى حكم مى نمايد.حال چون اسباب انجام شدن يا نشدن كارى مساوى است و براى وى هنوز علم به رحجانيكى از آنها حاصل نگرديده ، زيرا هنوز زمان آنحاصل نگرديده ، زيرا هنوز زمان آن رجحان فرا نرسيده است ، از اين رو براى وى درانجام شدن يا نشدن آن كار تردد پيدا مى شود، گاهى انجام آن در وى نقش مى بندد و گاهعدم انجام آن . و همين است سبب و حكمت در محو و اثبات .
بعضى از شارحين ، در حديث فوق ، چنين مى گويند: كه صدقه در افواه شياطين بهاعتبار منع ايشان از صدقه دادن به وجوه مختلف و تذميم آن ، كه مثلا در اذهان مؤ منين القاءشبهه مى كنند: صدقه ديگر چيست ؟ با صدقه دادن وضع مالى انسان بد مى شود و ازثروت و دارائى او كاسته مى گردد غنى فقير مى گردد و بعضى از شياطين ديگر مىگويند: صدقه نده ، تو خود محتاجتر از فقيرى ، بعضى مى گويند: به اين شخصصدقه نده كه او مستحق نيست و به ديگرى بده كه او محتاج تر است ، اينها همه نفىشيطان است ، او نمى خواهد كه آدمى با تصدق بعضى ازاموال خود، به اينهمه از مواهب و مراحم الهى دست پيدا كند.