تشکیلات اداری امویان اندلس

معنی کلمه تشکیلات اداری امویان اندلس در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خلفای بنی امیه دو گروه بودند، یک گروه از آن ها در شام حکومت کردند و با کشته شدن مروان بن محمد معروف به مروان حمار منقرض شدند و گروه دیگر آن ها در مغرب زمین (اندلس) حکومت کردند. حکومت امویان اندلس پیوسته از پدران به پسران منتقل شده تا آغاز قرن پنجم دولت بنی امیه ساکن اندلس منقرض گردید.
فتح اندلس به دست مسلمانان در سال ۹۲ توسط طارق بن زیاد غلام موسی بن نصیر صورت گرفت.
حکومت بنی امیه
وقتی که مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی کشته شد، بنی امیه از بیم جان خود در شهرها پراکنده شدند.عبدالرحمن بن معاویة بن هشام بن عبدالملک به طرف مغرب فرار کرد و بر دیار اندلس استیلا یافت. اندلس مملکتی بزرگ است و وسعت آن چهل روز در چهل روز راه است و شهرهای بسیار و آبادی های پیوسته دارد. عبدالرحمن ۳۴ سال و چهار ماه حکومت کرد و پس از او پسرش هشام بن عبدالرحمن بن معاویه هفت سال و ۹ ماه حکومت کرد و پس از او برادرش عبدالله بن عبدالرحمن ۲۵ سال و ۱۵ روز حکومت کرد. پس از او نیز، نوه اش عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله حکومت را به دست گرفت. حکومت امویان اندلس پیوسته از پدران به پسران منتقل شده تا آغاز قرن پنجم دولت بنی امیه ساکن اندلس منقرض گردید.
خلیفه
خلیفه در تشکیلات حکومتی بالاترین جایگاه را داراست. در حکومت امویان اندلس عنوان خلیفه وجود ندارد و آن ها را بنی الخلائف گویند؛ زیرا به اعتقاد آن ها کسی که فرمان روای حرمین نباشد، حق خلافت ندارد. در بین خلفای اموی تا زمان عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله هیچ کدام نام امیرالمؤمنین نداشته اند و عنوانشان بنی الخلائف بود تا وی به حکومت رسید و به نام امیرالمؤمنین خوانده شد و نامه های صادره از او به این عنوان بود و بر منبرها هنگام خطبه خواندن از او به عنوان امیرالمؤمنین یاد می شد. بر خلیفه اموی این گونه سلام می شد: السلام علیک یابن الخلائف؛ چون نام خلیفه تنها بر کسی اطلاق می شد که بر حرمین (مکه و مدینه) حکم می راند.
چگونگی حکومت عرب در اندلس
...

جملاتی از کاربرد کلمه تشکیلات اداری امویان اندلس

به‌طور کلی اقلیت‌های مذهبی چون بازماندگان مزدکی، مانوی، اسماعیلی و زرتشتی که در دورهٔ بودایی‌گری نیروی مناسبی کسب کرده بودند، صدمهٔ کامل دیدند و کارشان از رونق افتاد. همچنین غازان خان دستور داد مهرها مانند گذشته مدور ساخته شود و نام خدا و رسول به خط فارسی بر آن‌ها نقش بندد. بر سر نوشته‌ها و مراسلات سلطنتی و دیوانی نیز کلمات «الله اعلی» نوشته شد. در پی این تحولات، دین اسلام در تشکیلات اداری رسمیت یافت. غازان خان در کار اسلام‌دوستی و تقویت قوانین اسلامی، سعی بیشتری از خود نشان داد؛ تاج از سر برداشت و به جای آن عمامه گذاشت و به همهٔ اطرافیان و درباریان دستور داد که لباس روحانیت به تن کنند. برای جلب قلوب ایرانیان، فرمانی صادر کرد مبنی بر این که از آن پس هیچ ایرانی مجبور نباشد کلاه مغولی به‌سر بگذارد. وی یک سال پس از جلوس بر تخت سلطنت به بغداد رفت. به‌تقلید از خلفا روز جمعه در مسجد جامع شهر نماز جماعت خواند و به زیارت آرامگاه ابوحنیفهٔ کوفی رفت. در واقع پس از گروش غازان خان به دین اسلام، حلقه‌های سنتی آبا و اجدادی وی گسست.
پس از حصول استقلال تشکیلات اداری افغانستان تعدیل گردید. در آغاز برای پیشبرد امور نهادهایی به نام نظارت و وزارت تأسیس گردید. یکی از این نهادها وزارت مالیه بود. نمایندگی‌های آن در مرکز و ولایات تشکیل گردید. نمایندگی‌های مالی در ولایات، نایب‌الحکومه و مستوفیت‌ها بود. در محلات مأموریت مالیه تعیین گردید.
در قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) که دربار بزرگ عثمانی وارث دربارهای کوچک و محلی سلجوقیان روم گشت، نظام دیوانی و تشکیلات اداری سلاجقة روم، که با تدبیر و راهبری وزیران و دبیران ایرانی قوام یافته بود، بعنوان یک الگوی سیاسی پذیرفته شد. سلاطین عثمانی در اشاعة زبان فارسی، چه در مکاتبات درباری و صدور احکام و فرامین دیوانی و چه در خلق آثار فارسی‌گویندگان و نویسندگان، نقش مؤثری، همچون مخدومان سلجوقی خود، داشته‌اند.
بخشی از افراطی‌ترین اصلاحات دوران میجی به مسئله دین مربوط می‌شد. دولت ژاپن از هیچ گونه تلاشی برای استحکام شینتو به عنوان دین ملی ژاپن فروگذاری نمی‌کرد. پس از استقرار حکومت اصلاحات میجی، آیین شینتویی به دو گروه عمدهٔ شینتوی حکومتی و فرقه‌ای تقسیم شد. رژیم جدید میجی سعی می‌کرد تا یک کشور شینتویی و دین‌مدار بنا کند. شینتوی حکومتی، کیش ملی ژاپن بود که دولت به منظور کاشتن تخم اطاعت و وفاداری نسبت به امپراتور از آن حمایت می‌کرد. دستورها و فرمان‌های قوای اشغالگر نیز به‌طور عمده در ارتباط با همین شینتوی حکومتی بود. شینتوی فرقه‌ای به‌طور عمده شامل سیزده فرقه بود که از طرف حکومت میجی اجازه داشتند تا خود را به صورت تشکل‌های دینی با تشکیلات اداری مستقل شکل دهند.
بیمارستانِ وابسته به حرم امام رضا در دوره صفویان مورد توجه ویژه‌ای قرار داشت و دارای تشکیلات اداری منظم و حساب شده‌ای بود. در اسناد مربوط به این دوره، از این بیمارستان با نام «دارالشفاء» یاد می‌شود. یکی از منابع اصلی تأمین مخارج دارالشفاء، موقوفات بودند. «موقوفهٔ ساروخان تالش» مجموعه‌ای از دکان‌های اطراف دارالشفاء بود که توسط ساروخان احداث شده و وقف دارالشفاء شده بود. با توجه به اسناد و وقف‌نامه‌ها، این موقوفه و «موقوفهٔ خواجه عتیق منشی» از منابع اصلی تأمین مخارج دارالشفاء بوده‌اند.
برای ادارهٔ بهتر، نخست تشکیلات اداری و نظامی را به‌وجود آورد.
تشکیل این تشکیلات اداری اهداف گوناگونی را دنبال می‌کرد. آن‌هایی که در اروپای غربی و شمالی تأسیس یا برنامه‌ریزی شده بودند به‌طور کلی به عنوان بخشی از مرحله انتقالی برای ادغام آینده کشورهای گوناگون ژرمنی خارج از آلمان پیش از جنگ در یک کشور گسترش‌یافتهٔ نازی در نظر گرفته شده بودند. همتایان شرقی آنها اما در درجه نخست اهداف استعماری و امپریالیستی داشتند و به عنوان بخشی از سیاست لبنسراوم برای استقرار آلمانی‌ها در آینده و نیز بهره‌برداری از منابع طبیعیشان عمل می‌کردند.
سازمان نهضت سوادآموزی در هفتم دی ماه سال ۱۳۵۸ با هدف باسواد کردن خیل عظیم بی‌سوادان کشور تشکیل شد. این سازمان از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۳ زیر نظر شورای نهضت سوادآموزی فعالیت می‌کرد. هیئت وزیران در جلسه مورخ ۳ بهمن ۱۳۶۳ تشکیلات اداری سوادآموزی را تصویب نمود، بر این اساس نهضت سوادآموزی برای اجرای وظایف خود در اساسنامه دارای سطوح تشکیلاتی حوزه مرکزی و خارج از مرکز بود.
با انقراض اشکانیان، اردشیر بابکان اولین پادشاه ساسانی، بار دیگر با تسخیر سیستان، این منطقه را دست نشانده خود کرد. این مناطق معمولاً با به رسمیت شناختن شاهان ساسانی و پرداخت خراج، جایگاه مستقل خود را به عنوان حکومت محلی حفظ می‌کردند. همچنین آمده است که بعد کشته شدن پیروز در ۴۸۴م بخش اعظم زمین‌های این منطقه تحت فرمان هپتالیان درآمد، اما طبق در نتیجه لشکرکشی خسرو اول، انوشیروان، این منطقه مجدداً به زیر فرمان ساسانیان بازگشت. در زمان اقتدار سلسله ساسانی تعیین فرمانروایان مناطق بزرگ و استراتژیک از جمله سیستان که با عنوان سگانشاه و فیروز از آنها یاد شده است، عمدتاً از جانب حکومت مرکزی صورت می‌گرفت و به پسران شاه بخصوص کسانی که احتمال پادشاهی آنان می‌رفت واگذار می‌شد. از جمله آنان می‌توان به نرسی، پسر شاهپور اول و بهرام سوم فرزند بهرام دوم که پس از فتح مجدد آن را پسرش واگذار کرد، اشاره نمود. در اواخر دوران ساسانی با ضعف شاهان و اختلالات در تشکیلات اداری و نظامی، حکومت محلی سیستان قدرت بیشتری یافته، تقریباً مستقل شدند؛ به گونه‌ای که قدرت نظامی و لشکری آنان در محافظت از مرزها اهمیت سیاسی امرای محلی را نمایان‌تر می‌ساخت. در زمان ظهور اسلام و فتوحات مسلمین حاکمان سیستان بختیار ذکر شده‌اند.