تزکیه النفس و تهذیبها

معنی کلمه تزکیه النفس و تهذیبها در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «تزکیة النفس و تهذیبها»، اثر ابراهیم امینی (متولد نجف آباد، 1304ش) است که آن را آقای علی محمد زین، از زبان فارسی به عربی ترجمه و منتشر کرده است. در مورد ترجمه مذکور چند نکته گفتنی است:
1. نام متن اصلی کتاب به زبان فارسی عبارت است از: خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس). اثر حاضر، یک زبانه است و فقط ترجمه عربی است و متن فارسی را به همراه ندارد.
2. مترجم محترم، مقدمه کوتاهی در تاریخ اول ذوالحجه 1413 برای کتاب حاضر نوشته و در آن با عرض ارادت خالصانه به رزمندگانی که از مرزهای اسلام دفاع می کنند، این اثر را به آنان اهدا کرده و ترجمه اش را در تاریخ بیستم ذوالحجه همان سال به پایان رسانده است .
3. در متن اصلی (خودسازی)، از آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع)، فراوان استفاده شده است و نویسنده محترم، آن ها را نقل و ترجمه به فارسی کرده و آدرس منابع آن ها را نیز آورده و مترجم، در اقدامی درست و عالمانه، در این اثر که به زبان عربی است فقط متن اصلی آیات و روایات را همراه با ذکر نام منبع و شماره جلد و صفحه آورده است؛ پس در این موارد، در واقع ترجمه صورت نگرفته، بلکه فقط ترجمه فارسی حذف شده و متن های عربی موجود، آورده شده است و در نتیجه در این گونه موارد، بحث مطابقت و درستی ترجمه مطرح نیست و برای سنجش ترجمه لازم است موارد دیگر ملاحظه شود.
4. در یک مورد باآنکه متن عربی، موجود بوده و نویسنده آدرس منبع را نیز بیان کرده، ولیکن مترجم متن فارسی را به عربی بازگردانده و در پاورقی یادآور شده است (مقایسه شود: خودسازی ؛ علت این موضوع را مترجم مشخص نکرده، ولی به نظر می رسد افزون بر طولانی بودن متن اصلی که وصیت علامه محمدتقی مجلسی در مورد ذکر خدا است، ادعای بزرگی در آن مطرح شده (فینبغی أن أتدبر فیه فکلما ازداد تدبری فی آیة واحدة کان یزداد الحقائق إلی أن ورد علی من العلوم ما لا تتناهی دفعة واحدة ففی کل آیة کنت أتدبر فیها کان یظهر مثل ذلک) ، که قابل دفاع نیست و خود علامه محمدتقی مجلسی هم به این نکته توجه داشته است؛ به همین جهت، افزوده: «و لا یمکن التصدیق بهذا المعنی قبل الوقوع فإنه کالممتنع العادی» و درهرحال، نویسنده، آن را تلخیص و تعدیل کرده تا قابل قبول شود و به همین جهت، مترجم هم آن را معقول تر یافته و همان را ترجمه کرده و متن اصلی را رها ساخته است؛ به هرحال، نویسنده، نوشته است: «پس هرچه بیشتر در آیه ای دقت می کردم، حقایق بیشتری نصیبم می شد، تااینکه یک دفعه حقائق و معارف فراوانی بر قلبم فرود آمد؛ پس در هر آیه ای که تدبر می کردم، چنین موهبتی بر من عطا می شد؛ البته تصدیق این مطلب برای کسی که به چنین توفیقی دست نیافته، دشوار، بلکه عادة غیر ممکن است، لیکن مقصود من راهنمایی و ارشاد برادران فی اللّه می باشد» و مترجم چنین ترجمه کرده است: «کنت کلما دققت فی الآیة أکثر انکشفت لی حقائق أکثر، حتی دخلت علی قلبی حقائق و معارف جمة و کان ذلک دفعة واحدة؛ کلما دققت فی آیة أنال تلک الموهبة. طبعا یصعب تصدیق هذا الأمر لمن لم یوفق إلیه، بل عادة یکون غیر ممکن، لکن هدفی من هذا الکلام إرشاد الأخوة فی اللّه» . شایسته و متناسب با روحیه علمی، چنین بود که نویسنده و مترجم محترم به روشنی، علت نیاوردن متن عربی علامه محمدتقی مجلسی و این تغییر را بیان می کردند.
5. برای آشنا شدن با چگونگی ترجمه در اثر حاضر و سهولت مقابله آن با متن اصلی، مطالبی از نویسنده همراه با ترجمه آن در اینجا ذکر می شود: نویسنده چنین نوشته است: «دعا یکی از بهترین عبادت ها و موجب استکمال نفس و قرب به خداست؛ به همین جهت، خدای سبحان، بندگان را به دعا کردن دعوت فرموده است» . مترجم، آن را چنین ترجمه کرده است: «الدعاء من أفضل العبادات و یوجب إکمال النفس و القرب إلی اللّه؛ لهذا یدعو اللّه سبحانه و تعالی العباد إلی الدعاء» . هرچند ترجمه فعل ماضی نقلی در عبارت فارسی (دعوت فرموده است)، به فعل مضارع در عربی (یدعو)، ترجمه تحت اللفظی نیست و مطابقت از نظر زمان فعل، صورت نگرفته و از عبارت «یدعو الله» به جای «قد دَعا الله»، استفاده شده، ولیکن پیام رسانی، درست است؛ زیرا گذشته و حال و آینده در مورد خدای تعالی یک سان است و او همیشه بندگانش را به سوی دعا کردن فرامی خواند و البته این اشکال در اینجا وارد است که سلیقه نویسنده، مراعات نشده است.

جملاتی از کاربرد کلمه تزکیه النفس و تهذیبها

در سال 1965 بعد از طرد على صالح السعدى دبيركل حزب بعث از اين تشكيلات ، از سوى شوراى رهبرى حسن البكر به جاى وى منصوبگرديد. البكر پس از كشته شدن عبدالسلام عارف در يك سانحه هوايى و روى كار آمدنعبدالرحمن عارف ضعيف النفس و بى كفايت درآوريل 1966، فعاليت سياسى خود را به منظور به دست گرفتن قدرت گسترش داد.
قـال النـبـى صـلى الله عليه و آله : ان المؤ من اذا حضرهالمـوت جـائت اليه ملائكة الرحمن بجريدة بيضاء فيقولونلنـفـسه اخرجى راضية مرضية الى روح و ريحان و رب غيرغضبان فتخرج كالطيب من المسك حتى يتناولها بعض من بعضفـيـنـتـهـى بـهـا الى بـاب السـمـاءفيقول سكانها و ما اطيب رائحة هذه النفس و كلما صعدوابها منسماء الى سماء قال اهلها مثل ذلك حتى يؤ تى بها الى الجنةمـع ارواح المـؤ مـنـيـن فـتـسـتـريـح من غم الدنيا و اما الكافرفـتـاءتـيـه مـلائكـة العـذاب فـيـقولون لنفسه اخرجى كارهةمكروهة الى عذاب الله و نكاله و رب عليك غضبان .
عن النبى (ص ): عليكم بالزيت فانه يكشف المرة و يذهب البلغم و يشد العصب ويحسن الخلق و يطيب النفس و يذهب باالغم (393)
لا تدع النفس و هواها فان هواها رداها. (122) 
شرمسارى و حقارتى كه بر اثر گناه دامنگير گناهكار مى شود او را پست و زبون مى كندو به شخصيت و استقلال وى ضربه مى زند. گناهكار هرقدر قوى النفس و با ارادهباشد، بر اثر معصيت زبرون ناتوان مى شود. گناهكار مى كوشد تا از راه خودسازى وتصنع ضعف روانى خويش را بپوشاند و خود را قوى و نيرومند جلوه دهد، ولى شكست هاىروحى و انفعال هاى باطن او، خواه ناخواه از خلالاعمال و اقوالش خودنمايى مى كند و ناتوانى او را آشكار مى سازد.
ان الله تعالى لم يترك الانسان بفطرته لعمله تعالى باءنه سيحجب عن الفطرةالمخمورة بابتلائه بالقوى الحيونية الشهوية و الغضبية ،و القوة الوهمية الشيطانية .و هذه القوى معه منذ فطره لاحتياجه اليها فى عيشه و بقائه شخصا و نوعا و فى رقاه وسيره و سلوكه الى الله تعالى ،لكن الحنين الجبلى اليها حجبه عن فطرتة و منعه عنسيره ، فبعث الله رسلا مبشرين و منذرين (8) تكون احكامهم على طبق مقتضى الفطرةلرفع الحجب عنها و اعانتها فى سيره و سلوكه . فاءحكامهم اما على طبق مقتضى الفطرة الاصلية ابتداء اءو مع الواسطة كالدعوة الى الله و معارفه و اءسمائه وصفاته و الى فضائل النفس و كمالاتها، و كالصلوة التى هى معراج المؤ من الى اللهتعالى (9) و الحج الذى هو الوفود اليه تعالى و اءشباهها.
اگر پدر و مادر و ساير اعضاى خانواده ، خود، دنى النفس و زبون باشند و شرافتاخلاقى به نظرشان ارزنده و مهم نيايد، قهرا فرزندانشان در آن محيط فاسد، زبون وفرومايه بار مى آيند و به پستى و دنائت اخلاق خو مى گيرند. در چنين خانواده اى علاوهبر آن كه تمايل فطرى عزت نفس در نهاد كودكان سركوب مى شود، پرورش سايرفضايل اخلاقى و ملكات انسانى نيز در آنان بسى دشوار ومشكل خواهد بود. زيرا كسى كه به فرومايگى و دنائت نفس عادت كرده است ، از ارتكابكارهاى پست و موهن ابا ندارد و از ننگ رسوايى احساس ناراحتى و شرمسارى نمى كند.
1 پاكيزه باشد؛ قال رسول الله صلّى اللّه عليه و آله : ثلاث من ابواب البر:سخاء النفس و طيب الكلام و الصبر على الاذى . محاسن / 1 / 66
(كان ابوعبدالله عليه السلام يقول : لا تدع النفس و هواها فان هواهارداها.(421) )
العلم افضل شرف العلم اعظم كنز علم بهترين شرافت و بزرگترين گنج استو فرمود العالم حى بين الموتى الجاهل ميت بين الاحياء لولا العلماء لصارالناس كالبهائم طالب العلم حبيب الله العالمافضل من الصائم القائم الغازى فى سبيل الله العلماء ورثة الانبياء نوم العالماءفضل من عبادة الجاهل و حديث كميل العلم خير منالمال الخ و بسيار اخبار ديگر و البته مراد از علم و علوم الهى معرفت النفس و علمبمراسم عبوديت و حقايق و احكام وحى و رسالت است گرچه علوم صناعى را هم كه نظامعالم بدان محتاج است ائمة طاهرين بسيار ترغيب فرمودند و علماء واجب كفائى دانستند.