تراش خراش
معنی کلمه تراش خراش در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه تراش خراش
بهرجوهری ساختندش خراش به ارزیز برخاست ازوی تراش
آیینه از تراش و خراش است پرضیا روشنگر طبیعت ما خلق عالم است
بود قلم رسته ز زخم تراش لوح هم آسوده ز رنج خراش
نه بدر لعل را تراش دهد نه بفندق سمن خراش دهد
آخرالامر از این خراش و تراش بانگ مرگت شود به عالم فاش
خراش سینهٔ صاحبدلان فزونتر شد تراش خط مگر آن چهره را صفا دادهست
ناخنه از دیده دل بر تراش ور نه به ناخن دل خود می خراش