ترازو مثقال

معنی کلمه ترازو مثقال در لغت نامه دهخدا

ترازومثقال. [ ت َ م ِ ] ( اِ مرکب ) ترازوئی خرد در جعبه چوبین که در آن سنگهای فلزین با جاهای مخصوص تعبیه کنند و وزنه ها غالباً دوازده مثقال تا ربع مثقال باشد، و نیز در درون آن جعبه برای قرار دادن نخود و جو و غیره جهت کشیدن جواهر و طلا و داروهای سمی و مانند آن جایی باشد.

معنی کلمه ترازو مثقال در فرهنگ فارسی

ترازوئی خرد در جعبه چوبین که در آن سنگهای فلزین با جاهای مخصوص تعبیه کنند و وزنه ها غالبا دوازده مثقال تا ربع مثقال باشد و نیز در درون آن جعبه برای قرار دادن نخود و جو و غیره جهت کشیدن جواهر و طلا و داروهای سمی و مانند آن جایی باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه ترازو مثقال

چه تنگ روزی مردم که چرخ هر ساعت در افکند به ترازوی روزیم مثقال
به پیش بحر عطای تو ابر قطره شود بر ترازوی جود تو کوه مثقال است
مرا بفر تو باید که در ترازوی نظم خواطر شعرا کم سزد ز یک مثقال
هزار مثقال اندر ترازوی شعرا کسی جز او ننهاد اندرین جهان یکسر
ضمیر من‌گهر مدح تو چنان سنجد که در ترازوی او مشتری بود مثقال
به ترازوی اجر سنجیده نشئه را قدر و جرعه را مثقال