ترازو دان

معنی کلمه ترازو دان در لغت نامه دهخدا

ترازودان. [ ت َ ] ( اِ مرکب )کپه ترازو. ( ناظم الاطباء ). || غلاف ترازو. غلاف میزان. طرازدان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه ترازو دان در فرهنگ فارسی

چون روستائی در شهر وارد شود بازاریان ترازوی مس یا برنج بردارند و در قفای او روان شده آن ترازو را بهم زنند تا آوازی از آن بر آید و مردم شهر مطلع شده هنگامه ریشخند گرم کنند .

جملاتی از کاربرد کلمه ترازو دان

سوم کژ ترازوی ناراست خوی ز فعل بدش هرچه دانی بگوی
در ترازوی شرع و رستهٔ عقل فلسفه فلس دان و شعر شعیر
اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ خدای اوست که نامه فرو فرستاد براستی وَ الْمِیزانَ و ترازو وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ. (۱۷) دانا کرد ترا و چه دانی که رستاخیز نزدیک است.
اى فرزند عزيز! خود را و دگران را با يك ترازو بسنج . پس ، بردگران آن پسند كهبر خود مى پسندى و چيزى را كه بر خود ناروا مى دانى ، بر دگران نيز ناروا دان ، وآنسان كه نمى خواهى بر تو ستم كنند، بر كسى ستم مكن ، و چنانكه از مردمان چشم نيكىدارى نيكى كن ، كارى را كه از ديگران زشت مى دانى ، از خود نيز زشت دان و رفتارى كهچون با ديگران كنى ، خشنود گردى ، چون با تو كنند. به آن خشنود باش . آنچه ندانى- هر چند اندك دانى - مگوى (3)