تخت روان کاوی

معنی کلمه تخت روان کاوی در فرهنگستان زبان و ادب

{analytic couch, couch} [روان شناسی] در روان کاوی، تخت مطب روان کاو که بیمار بر روی آن دراز می کشد و در این حالت تداعی آزاد در ذهن او تسهیل میشود و توجه او به دنیای درون و احساساتش افزایش می یابد

جملاتی از کاربرد کلمه تخت روان کاوی

از دیگر سو، وی یکی از جدی‌ترین و درستکارترین امپراتورهای روم بود، خصایصی که وی را «بهترین امپراتور» عنوان دهند. او نه تنها بر اثر قدرت فاسد نشد و نه تنها از عنوان و قدرت خود برای دور زدن قوانین سوءاستفاده نکرد بلکه در عوض همواره اولویت آن را، حتّی نسبت‌به منصب خود، مرعی می‌داشت. او تمامی سنن و رسومی که خصیصه پادشاهی شرقی بودند را حذف کرد، از جمله در آغوش گرفتن پا، دست‌بوسی، و تخت روان با اسیرانی که آن را حمل می‌کردند. ترایانوس توانست خود را محبوب همگان کند، به‌خصوص دو قشر اجتماعی مهم‌تر یعنی سنا و ارتش روم، و حتّی مردم؛ در بیوگرافی یک امپراتور رومی یافتن چنین خصائصی به‌صورت یکجا نادر است. وی یک محافظه‌کار بود و متقاعد شده بود که پیشرفت و توسعه بیشتر از مدیریتی خردمندانه نشأت می‌گرفت تا از اصلاحات تحمیلی. با وجود آنکه وی دانش و حکمت هادریانوس و مارکوس آئورلیوس را نداشت در زندگی روزمره، جنگ و سیاست، فردی مدبر بود، سربازان او را به‌سبب خوش‌مشربی‌اش دوست می‌داشتند و به ندرت به خشم می‌آمد و آماده بخشش و ترحم بود.
گفت : بلكه خوشحال و ممنون از زحمات جنابعالى هستم مى ترسم كه از خوشحالى سكتهكـنم ، چون نيم ساعت قبل راضى بودم كه يك قران داده شود و يك خر لنگى تا يرت خانپـيـدا شـود و نمى شد و الآن پالكى تخته اى كه كم از تخت روان نيست نشسته و در زيرپايم قاطر هشتاد تومانى در حركت است آن هم نه تا يرت خان ، بلكه تا كاظمين آن هم مفتكالذى اى خدا مگر در خوابم و يا بيدارى است منتها آرزوى من كمتر از اين بود، اى خدا چقدركريم چقدر كريم بوده اى تو.
بر جا نماند آن که بود چون شراره اش در زیر پای تخت روانی ز دود دل
همه‌ساله به‌طور میانگین، بیش از ۲۰٬۰۰۰ بستری، ۶۰٬۰۰۰ مراجعه به اورژانس، ۲۱۵٬۰۰۰ مراجعه سرپایی و ۳٬۵۰۰ زایمان در این بیمارستان ثبت می‌شود. این بیمارستان ۳۳۹ تخت‌خواب در بخش مراقبت‌های حاد، ۱۳ تخت توان‌بخشی، ۴۰ تخت روان‌پزشکی، ۷۵ تخت در بخش مراقبت‌های مداوم پیچیده و ۶ تخت اختصاصی روان‌پزشکی کودکان و نوجوانان دارد. تعداد کارکنان این بیمارستان ۲٬۶۰۰ و تعداد پزشک و ماماهای آن ۴۰۰ نفر است.
(معتمد الدّوله ) عرض كرد: تخت روان براى شما مى فرستم كه در آن بنشينيد و تشريفبياوريد. آن مرحوم فرمودند: آخر با تخت غصبى به دعاى باران رفتن وطلب باراننمودن چه مناسبت دارد وآيا خداوند آن دعا را مستجاب مى كند؟
مرکب آزادگان تخت روان بی‌خودی است توسن گردون به فرمان گر نباشد گو مباش
شرمنده ام ز خضر که چون کعبه نجات تخت روان آبله پا برد مرا

زمانی که وطواط در سنین نزدیک به هشتاد سالگی بود، تکش در خوارزم به تخت پادشاهی نشست و وطواط را در یک تخت روان به خدمتش آوردند. وطواط گفت که به دلیل کهولت سن تنها به گفتن یک رباعی برای تبرک بسنده می‌کند. 

بچه‌ها با ترتیب خاصی دو طرف زنبیل را گرفته و در حالی که زنبیل را مثل یک تخت روان حرکت می‌دهند با صدای بلند این عبارت را می‌خوانند: کندو پا نداره، خیرش بکن به کندو، تا کندو پا بگیره، کندو پا نداره، خیرش بکن … بعد با همان تشریفات زنبیل را به در خانه‌های دیگر می‌برند و عبارات بالا را دسته جمعی می‌خوانند و این کار در حدود دو ساعت طول می‌کشد، در خاتمه مراسم دوباره زنبیل محتوی بچه را به خانه پدر و مادر طفل برگردانیده و بچه را تحویل می‌دهند. اهالی عقیده دارند که بعد از انجام چنین مراسمی، طفل پا می‌گیرد و راه می‌افتد.
خبر دوری راه از دگران می شنود هر که چون بیخبری تخت روانی دارد
شود تخت روان، هر جا رمیدن بستر اندازد سر زانو بود بالین راحت، دردمندان را
چشم و دل گردد زمین و آسمان، چون ماه من جلوه بر تخت روان و ناز بر ابرش کند
می‌برد بی‌خردان را سخن پوچ از جای طفل را مرکب نی تخت روان می‌گردد
حراملو، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان چالدران در استان آذربایجان غربی ایران است. حراملو با روستاهای زاویه سفلی یا آشاغی زیوه، چاووش، رّوّض، مادلو، جگنلو، گورگوره، یوخاری و آشاغی تخت روان همسایه است.
چشم بگشا، سبک از خواب گران کن خود را بر هوا پای بنه، تخت روان کن خود را
بُراق اصطلاحی در سنت اسلام است و به مَرکبی آسمانی اشاره دارد که محمد، پیامبر اسلام، در سفر شبانهٔ خود — که در منابع اسلامی معراج نام دارد — مسیر بین مسجدالحرام در مکه تا مسجدالاقصی در بیت‌المقدس را به‌وسیلهٔ آن پیمود. واژه «بُراق»، هم به شکل مونث و هم مذکر می‌باشد. درخصوص ریشه‌شناسی این واژه اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی آن را از کلمهٔ «بارَق» فارسی میانه به معنای «مَرکب» گرفته‌اند و برخی آن را از ریشه «بَرق» در زبان عربی و به معنای «درخشش» یا «آذرخش» می‌دانند. همچنین گروهی این امکان را نیز در نظر گرفته‌اند که ریشه کلمه به دوران پیش از اسلام باز می‌گردد که اَسناد آن امروزه در اختیار ما نیست. دهخدا در لغت‌نامه خویش، از واژه عربی رَفْرَف — به معنای تخت و سَریر — در کنار براق یاد می‌کند و آن را تخت روانی می‌داند که محمد را به معراج برده‌است. دهخدا همچنین منظور از عبارت «براق جم» را بادی می‌داند که سلیمان به واسطه آن نقل مکان می‌کرد.
تخت روان مخصوص حمل افراد مسن است و جوانان باید سوار بر اسب شوند.
[۱۲] نهادند او را بر تخت چوبی (تابوت) تخت روان و سپاهیان او با خواری و خفت رو گذاشتند به راه غروب آفتاب و با زاری رفتند.
شوق ما بال و پر جسم گران خواهد شدن دار بر منصور ما تخت روان خواهد شدن