تباه دست

معنی کلمه تباه دست در لغت نامه دهخدا

تباه دست. [ ت َ دَ ] ( ص مرکب ) کسی که دستش فالج بود و یا رعشه داشته باشد. ( ناظم الاطباء ). چلاق. آنکه دستش ازکارافتاده باشد: اَکنَع؛ مرد تباه دست. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه تباه دست در فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که دستش فالچ بود یا رعشه داشته باشد چلاق .

جملاتی از کاربرد کلمه تباه دست

و اما اينكه مالى را بدهد، و عينا همان را بگيرد با چيزى زائد (از دو جهت غلط است ،اول اينكه مبادله اى صورت نگرفته ، ديگر اينكه زيادى گرفته )، و اين ، حكم فطرتو اساس اجتماع را تباه مى سازد، براى اينكه از طرف ربا خوار، منجر به اختلاس وربودن اموال بدهكاران مى شود و از طرف بدهكاران ، منتهى به تهى دستى و جمع شدناموالشان در دست ربا خوار مى گردد، پس ربا خوارى عبارت است از كاهش يافتن بنيهمالى يك عده ، و ضميمه شدن اموال آنان به اموال رباخوار.

مـردم كـه چـنان ديدند به يك ديگر گفتند: خوب است در كمين بنشينيم و بينيم اين كيست كه مـحـصـول زحـمـات و دست رنج ما را تباه مى سازد. وقتى كمين كردند، ديدند پسرى بسيار زيـبـا روسـت كـه بـدان كـار دسـت مـى زنـد و چـون از وى پـرسـيـدنـد: آيـا تـو هـستى كه محصول كارهاى ما را ويران و تباه مى كنى ؟ گفت : آرى . مردم كه چنان ديدند تصميم بهقـتـل او گـرفـتـنـد و قـرار شـد آن شـب او را در خـانـه مردى زندانى كنند و روز ديگر به قتل برسانند.

چه بسيار دست و چنگال مرگ مستاءصل و تباه ساخته اشخاص عصرهاى گذشته هر قرنىاز پـى قـرنـى و چه بسيار تغيير داده است زمين به كهنه كردن و پنهان كرده است در خاك خـود از اشـخـاصـى كـه با آنها معاشر بودى از اقسام مردمان و مشايعت كردى ايشان را تاگورستان و با اينكه اين جمله را در چنگال بلا و خاك گور نگران شدى ، هيچ از دنيا پند نـگـرفـتـى و بـه ديـده عـبـرت نـرفـتـى هـمـچـنـان بـر دنـيـا و كـار دنـيـامـايـل و راغـب و به اين عروس نازيبا كه هزاران هزار داماد را در هر گوشه به خاك و خون نـاشـاد سـاخـتـه بـه حـرص كـار كنى و به تكاثر، تفاخر خواهى و با اينكه در معرض ‍هزاران بليت و خطر هستى به لهو و لعب ، غفلت و غرور روز به شب همى رسانى ، آيا هيچمى دانى كه به چه خطرها اگر تعقل كنى دچارى ؟ و به درستى كه هر مردى از پى دنيا سـعـى و كـوشـش و جـهـد و جـنـبـش نـمـايـد و از تـدارك سـراى جـاويـد غافل بماند بدون شك و شبهت گرفتار بسى زيان و خسارت است 

و گروهی دیگر به خدمت صوفیان برخیزند و حقیقت خدمت آن بود که کسی خود را فدای این قوم کند و به جملگی خود را فراموش کند اندر عشق ایشان، چون کسی از ایشان مشغلی سازد تا به سبب ایشان مالی به دست آرد و ایشان را تبع خویش سازد تا نام وی به خدمت بیرون شود و مردمان وی را حرمت دارند و از هر کجا باشد می ستاند حلال و حرام و بدیشان همی دهد تا بازار وی را حرمت تباه نشود و پوشیده بماند که مغرور فریفته بود.
زمانه همی تاختت با سپاه که بر دست من گشت خواهی تباه
دِنِه‌تُور پنهانی به پالانتیر دست پیدا می‌کند تا قدرت سائورون را بررسی کند او به اشتباه تصور می‌کرد می‌تواند آن را در کنترل بگیرد. دِنِه‌تُور از سارومان بسیار قوی تر بود و توسط سائورون تباه نشد اما قدرت سائورون توانست او را به سرعت پیر کند و دانش سائورون توانست او را به شدت افسرده کند بیشتر به این دلیل که بخش‌هایی از اطلاعاتی که پالانتیر در اختیار او می‌گذاشت و مربوط به سائورون بود، دست کاری شده بود و درست نبود و او را به شدت ناامید می‌کرد؛ همچنین مرگ برومیر هم بر افسردگی بیشتر او تأثیر گذاشت. با این وجود او با تمام نیروهایی که در اختیار داشت با سائورون جنگید تا اینکه نیروهای موردور به دروازه‌های شهر سپید رسیدند و او به تمامی امیدش را از دست داد.
کم‌کم جهل و نادانی، و از آن بدتر، معامله مقامات مذهبی و اختلاس پیدا شد. در تماس با دربارها و حکومت‌های فاسد قسطنطنیه و تهران، اربابان عالی مقام کلیسای ارمنی نیز گاهی شواهد حزن‌انگیزی از فساد و تباهی خود به دست داده‌اند. لیکن این لکه‌های کثیف که تنها نتیجه فساد شدید حاکم بر دربارهای عثمانی و ایران و همچنین نتیجه سیستم حکومتی بوده‌است که فرمانروایان مذکور بر اتباع خود تحمیل می‌کرده‌اند نمی‌تواند آثار درخشان و قابل ستایش این روحانیون را بپوشاند.
نباشم من ایمن ز پاداش شاه که بر دست من شد برادر تباه
اى فرزند دلبند! بدان كه ترا بهر آن جهان آفريده اند نه اين جهان ، و براى گذشتنآورده اند نه نشستن ، و براى مرگ و نه جاويد زيستن . تو در سرايى هستى كه خانهكوچ است و توشه اندوزى و جاى ناكامى و گذرگاه آن جهنمى . همانا كه مرگ در پىتست و تو طعمه مرگى ، و هيچ گريزنده از آن به سلامت نرست و و از دست هيچ جويندهبه در نرفت و جوينده ناچار به آن رسيد. پس برحذر باش كه مرگ ، آن گاه كهسرگرم گناهى و به خود مى گويى توبه خواهم كرد، به سراغت آيد، و ميان تو باتوبه جدايى افكند كه خويشتن به دست خود تباه ساخته باشى .
بیاوردش از پیش توران سپاه بدان تا به دست تو گردد تباه

پس بعضى از تدابير هست كه نسبت به بعضى ديگر علو و تسلط دارد، به اين معنا كه طورى هست كه اگر تدبير زير دست آن از آن منقطع گردد به كلى باطل و تباه مى شود، چون قوامش به تدبير ما فوقش بستگى دارد، عينا مانند اينكه اگر زمينى نمى بود، ديگر معنا نداشت كه انسان زمينى وجود داشته باشد، پس اگر تدبيرعام زمينى نباشد، معنا ندارد كه عالم انسان جداگانه و مخصوص به خود تدبيرى داشته باشد.

بالاخره ، بر من نوشتن چند سطر را تحميل كردى و عذر پيرى و رنجورى و گرفتارى هارا نپذيرفتى ، اكنون از آفات پيرى و جوانى ، سخن از آغاز مى كنم كه من هر دو مرحله رادرك كرده ، يا بگو به پايان رسانده ام و اكنون در سراشيبى برزخ يا دوزخ باعمال حضرت ملك الموت دست به گريبان و فردا نامه سياهم بر من عرضه مى شود ومحاسبه عمر تباه شده ام را از خودم مى خواهند و جوابى ندارم جز اميد به رحمت آن كه وسعت رحمته كل شى ء (72) و لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا (73) را بر رحمه للعالمين نازل فرموده است . گيرم مشمول اين نحو آيات كريمه شوم ، لكن عروج به حريم كبريا و صعود به جوار دوست وورود به ضيافه الله كه بايد با قدم خود به آن رسيد چه مى شود، در جوانى كه نشاط و توان بود با مكايد شيطان و عامل آن كه نفس اماره است سرگرم به مفاهيم واصطلاحات پر زرق و برقى شدم كه نه از آنها و برگرداندن ظاهر آنها به باطن و ملك آنها به ملكوت برنيامدم

زمانه برانگیختش با سپاه که ایدر به دست تو گردد تباه
جرنجاش بر میسره شد تباه به دست فریبرز کاووس شاه
أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ (۲) نه دستان و ساز ایشان در تباهی کرد و باطل.
نسخه‌ای است از شاهنامه فردوسی در اواخر قرن هفتم تا اوایل قرن هشتم که دارای خصوصیات ارزشمندی در زمینه نسخه‌شناسی و تصحیح شاهنامه فردوسی است. نسخه خطی از چند قرن در خاندان قدیمی سعدلو یکی از خاندان‌های قدیمی مقیم نخجوان نگهداری می‌شده است، مالک این نسخه برای آنکه پس از او این ودیعه خاندانی تباه نشود یا به دست دلالان نیفتد آن را به کتابخانه و مرکز اسناد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی تحویل شد. این نسخه در اندازه قطع رحلی ۲۳ در ۳۳ سانتی‌متر می‌باشد و شامل ۵۳۹ برگ است. رسم‌الخط کتاب و برخی خصوصیات املایی و شواهد دیگر نشان می‌دهد که این نسخه از شاهنامه بازمانده اواخر قرن هفتم تا اوایل قرن هشتم می‌باشد. این نسخه کهن‌ترین نسخه شناخته شده شاهنامه در ایران و یکی از کهن‌ترین نسخه‌های این کتاب در جهان است.