تازی هش. [ هَُ ] ( ص مرکب ) دارنده هوش عربی. مؤلف آنندراج آرد: جناب خیرالمدققین در شرح این بیت که : من آن روم سالار تازی هشم که چون دشنه صبح زنگی کشم . میفرمایند که چون اکثر عرب در بادیه کم آب است و مردم آنجا به کم آبی مبتلا، لهذا قوت حافظه ایشان بسبب یبوست مزاج در قبول صور اشتداد دارد و چون حفظ معانی و صور بسیار باشد، سبب مزید هوش بود. و مؤید این معنی است بیت حدیقه : هست از کم خوری و کم آبی ذهن هندی و نطق اعرابی. جناب سراج المحققین میفرمایند که ظاهراً از نطق در این جاادراک مراد داشته و آن صحیح نیست بلکه مراد از آن قوت گویائی است که مقابل ذهن واقع شده. رجوع به مجموعه مترادفات ص 245 شود.
معنی کلمه تازی هش در فرهنگ فارسی
( صفت ) دارند. هوش و اندیش. عربی .
جملاتی از کاربرد کلمه تازی هش
جمال احمد، روستایی در دهستان تازیان بخش مرکزی شهرستان بندرعباس در استان هرمزگان ایران است.
اگر خواهی که گوی عشق از میدان بری بیرون ز همت مرکبی سازی و بر کون و مکان تازی
بشد تازیان تا بدان جشنگاه کجا بیژن گیو گم کرد راه
نخستین کسی که این اصطلاح را دریاچه تازیان ترجمه کردهاست، یوزف مارکوات بودهاست. حال آنکه از روزگار آغازین اسلامی تا پایان دهه ۱۹۶۰ میلادی همواره این پهنه آبی «خلیج الفارسی» یا «بحر الفارسی» نامیده میشده. نزد اروپاییان نیز تا سده شانزدهم به زبان لاتین «سینوس پرسیکوس» (به لاتین: Sinus Persicus) شناخته میشدهاست. همچنین با نگرش به کهنترین سند خلیج فارس یعنی کتیبه داریوش بزرگ بر کانال سوئز که این آبها را «دریای پارسی» (به پارسی باستان: 𐎭𐎼𐎹 𐎱𐎠𐎼𐎿𐎠– draya Pārsā) خوانده، میتوان پیبرد که مارکوات در خوانش دچار اشتباه شدهاست. نیبرگ نیز به این اشتباه پی برده و بیان داشته که واژه «وَر» در زبان پارسی میانه به معنای «دیوار» یا «برج و بارو» و «حصار» بودهاست. به احتمال بسیار بالا این همان سامانه دفاعی روزگار ساسانی است که اعراب آن را بانام «خندق السابور» میشناختند. این معنا را میتوان در اوستایی «وَرَ» (اوستایی: 𐬬𐬀𐬭𐬀 - vara) و سنسکریت ودایی «وَلَه» (سانسکریت: वल - valá) یافت.
انجیسی ۴۶۳۱ یک کهکشان در صورت فلکی تازیها است.
چون بارهٔ تازی از میان بیرون زد کیمخت زمین ز گَرد بر گردون زد
کلمه البصره ، به معنی سرزمین تازی (عرب) و گویی این لفظ مخفف "بس راه "میباشد.
گر از تازیان اسپ خواهی خرید مرا رنج و سختی چه باید کشید
علاوه بر این گونه مطالب که اساس کار مورخ است، آگاهیهای سودمندی هم از سامانیان و صفاریان و طاهریان و سلجوقیان در این اثر نامدار میتوان یافت، همچنین نام گروهی از شاعران پارسی گو و تازی گو و نزدیک به چهارصد و پنجاه بیت از اشعارشان نیز در این کتاب آمده است.
پیدا کند شجاعت و مردی بتیغ خویش چونانکه کرد حیدر تازی بذوالفقار
به الماس ضحاک تازی تنش ببرم کنم لعل پیراهنش
پی صید جسته شده تیز گام چه تازی همی خیره در دست دام
ترکیب دقیق از نژادهای استفاده شده امروزه ناشناختهاست. تنها مدارک باقیمانده نشان از ترکیب دو نژاد تازی گریهوند و منچستر تریر دارد. همچنین اعتقاد وسیعی وجود دارد که مخزن ژنی دوبرمن از ژرمن شپرد قدیمی منشأ میگیرد.
در آغاز تاختن اعراب به ایران، بسبوهره (یا پدرش) با تازیان پیمان آشتی بست اینگونه که پولی از آنها بگیرد و به آنها در برابر ساسانیان کمک برساند.
گفت من تازی ندانم ای فتی ترک یغمایی کجا تازی کجا
عقل با عشق به بیهوده زند لاف مصاف اسب تازی چه زیان از خر چو بین دارد
آذرنوش و سرفراز تعبیر اشتباهی که برای این معبد صورت گرفتهاست را به خاطر توصیفات ایزیدور میدانند، اما میگویند این بنا اگر معبد هم بودهباشد، معبد آرتمیس است و میافزایند که آنها ایزد آناهیتا را در یونان آناییتیس مینامیدند و او را آرتمیس آنایی تیسس[پ ۲۵] توصیف میکردند که در گویش پارسی باستان آناهیت و در پهلوی آناهید و در فارسی امروزی ناهید سروده شدهاست. کامبخشفرد با تکیه برنظر مورخان و باستانشناسان یونانی، رومی، تازی و پارسی بیان داشتهاست، این مکان را «کاخ خسرو پرویز»، «تفرجگاه خسروپرویز»، «شکارگاه خسروپرویز» و کاخ اختصاصی معشوقهٔ عیسوی خسرو پرویز، شیرین بیان کردهاند؛ اما نتیجهٔ بررسیهای خودش را این چنین بیان میکند «معبد آناهیتا زیر قلههای برف اَمروله است و معبد همدان او در شرف چشمههای الوند است.» معبد آناهیتا، در دوران اردشیر دوم هخامنشی بنیان نهادهشدهاست تا در جهت خشنودی این الهه کاری به انجام رسانده باشد. باستانشناسان این پرستشگاه را مربوط به قرن ۵ هجری میدانند و احداث آن را بین سالهای ۲۲۴ تا ۲۵۳ پیش از میلاد ذکر کردهاند. اما براساس تحقیقات هیئت ژاپنی، احداث آن به قرن ۵ قبل از میلاد بازمیگردد. تاریخ بعدی مربوط به سال ۱۸۱ ق. م است یعنی دورهٔ پارتها، تاریخ سوم از ابتدای میلاد مسیح سال ۸۰۰ / ۱۸۰۰ م تخمین زده شدهاست. اعراب پس از حمله به ایران و تصرف مناطق مختلف، معبد کنگاور را «قصر اللصوص» نامگذاری کردند.
گستهم= بسطام: گستهم در اوستا برابر است با منشور و نیز پهلوانی در شاهنامه که در زبان تازی بسطام شدهاست و نام شهری در استان سمنان میباشد.
بیزبان بوده و شده تازی خوشهچین بوده و شده دهقان
تازی شیوهٔ تلفظ ایرانیان از نام قبیله طایی است، قبیله طایی نخستین عربهایی بودند که ایرانیان در عصر پیش از اسلام با آنها مواجهه داشتند. بعداً در زمان تجاوز اعراب و خلافتشان در ایران این واژه را ایرانیان برای همه عربها بکار میبردند.