جملاتی از کاربرد کلمه تازه جانی کردن
ز هر بیت یابم روانی دگر به هر معنی تازه جانی دگر
گرت باید بهر دم تازه جانی فرو مگذار یاد او زمانی
یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه یا درین فرسوده پیکر تازه جانی آفرین
ای سواد نامهات نور سواد دیدهام تازه جانی یافتم تا نامهات را دیدهام
چو هر دم میدهندم تازه جانی روا نبود اگر خفتم زمانی
هر زمان بویی از آن جعد سمنسا میرسد تازه جانی بر روان مرده ما میرسد
ازان باد بهار جان فشانی جهان شد باغ باغ از تازه جانی