تابوت کنده ای

معنی کلمه تابوت کنده ای در فرهنگستان زبان و ادب

{tree-trunk coffin, monoxylous coffin} [باستان شناسی] تابوتی یکپارچه که با برش طولی تنۀ درخت و تراشیدن و خالی کردن آن ساخته میشود

جملاتی از کاربرد کلمه تابوت کنده ای

نخل وفای من که ثمر داشت کنده ای تخم دگر بسینه دل برفشانده ای
به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین باشی وز آن دل کز جهانش کنده ای صاحب نگین باشی
دل مرا که چوکوه است کنده ای از جای به بازوی توهزار آفرین چه پر زوری
خاندان حسین پور نسلی از دلیران کنده ای فارس هستند
روی اگر از آتش بتابد رای ملک آرای تو کنده ای سازد همان دم هیمه را بر پای نار
آتش اندر خانمان افکنده ای از جهان سیری ز جان دل کنده ای
رهنمایی نیست کارت ای لعین اندرین ره کنده ای چاهی یقین
تو بطی بر خشک و برتر زنده ای نی چو مرغ خانه، خانه کنده ای
یکی کنده ای کنده بودند ژرف بدو اندر آبی به کردار برف
گفتا غلام خواهم چون ماه کنده ای ورنه بدرم آنچه لحافست و چادرست
جان را به یاد لعل لبی کنده ای اگر سنگ سر مزار تو کانی کند رواست