بیع و سلف

معنی کلمه بیع و سلف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیع و سلف به فروش دو کالا در یک عقد؛ یکی به نقد و دیگری به سلف گفته می شود. از آن به مناسبت در باب تجارت و نیز دین، سخن رفته است.
عنوان یاد شده از حدیث نبوی- معروف به حدیث مناهی- برگرفته شده که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از بیع و سلف نهی کرده است.
تفاسیر بیع و سلف در کلمات فقها
از آنجا که مفهوم سلف علاوه بر معنای معروف (پیش فروش) گاهی در معنای قرض نیز- چنان که در لغت حجاز آمده- استعمال می شود، در کلمات فقها برای کلام یاد شده سه تفسیر ذکر شده است:
۱. فروشنده در یک عقد، دو کالا بفروشد؛ یکی به نقد و دیگری به سلف (بیع سلف)، مانند آنکه بگوید: این کتاب و ده کیسه گندم با این اوصاف را- که تا شش ماه دیگر تحویل خواهم داد- به ده هزار تومان به تو فروختم.
۲. فروشنده کالایی را در یک عقد به دو بها بفروشد؛ نقد به یک بها و سلف به بهایی دیگر، مانند آنکه بگوید: این کیسه برنج با اوصاف مشخّص را نقد به هزار تومان و سلف به پانصد تومان به تو فروختم.
۳. بایع، کالا را به شرط قرض بفروشد، مانند آنکه بگوید: فلان کالا را با اوصاف معیّن به تو فروختم به شرط آنکه فلان مبلغ به من قرض بدهی.
حکم تفسیر اول
بیع و سلف در معنای نخست، صحیح و از مصادیق حدیث مناهی به شمار نمی رود، هرچند برخی در جواز آن تأمل و توقّف کرده اند.
حکم تفسیر دوم
...

جملاتی از کاربرد کلمه بیع و سلف

تا مهیاست شغل داد و ستد تا مهناست کار بیع و شری
از بهر قضا خواشتن و خوردن رشوت فتنه همگان بر کتب بیع و شرااند
زندگی بیع و شرای ما و من بی‌سود یافت کس چه سازد آرمیدن با نفس سودا نکرد
با هر پسری که خنده کردی بی بیع و شراش بنده کردی
گفت باید دید کالا را نخست ور نه، این بیع و شری ناید درست
بایع و بیع و ثمن مشتری و جنس تو بودی سر بسر کوچه و بازار جهان را همه دیدیم
بیع و شرای چار سوی عشق دیگر است خود را فروختم‌ که خریدارت آمدم
مرد باشی به گاه بیع و شری از ثریّا نیوفتی به ثری
بدین سخن شده‌ای تو رئیس جانوران بدین فتادند ایشان به زیر بیع و شری
اهلیّت استیفاء: ممکن است شخص توانایی قانونی برای دارا شدن حق داشته باشد و بتواند طرف حق واقع گردد، اما نتواند شخصاً و بدون دخالت دیگری حق خود را اعمال کند؛ مثلاً صغیر و مجنون، چنین اشخاصی فاقد اهلیّت استیفاء (کامل) یا اجرای حق هستند. عدم اهلیّت استیفاء اصطلاحاً حجر (در لغت به معنی منع و بازداشتن است) و کسی که فاقد این اهلیّت است محجور نامیده می‌شود و قانونگذار او را از دخالت مستقیم و تصرف در امور خود و انجام اعمال حقوقی، مانند بیع و اجاره و اقامه دعوی، بدون مداخلهٔ نمایندهٔ قانونی خود، منع کرده‌است.
و از راویان حدیث شیعه بود که به جهت وثاقت جزو اصحاب اجماع محسوب می‌شود. صفوان بیش از سی کتاب در زمینه وضو، نماز، روزه، حج، زکات، نکاح، طلاق، فرائض، وصایا، بیع و غیره به جا گذاشته‌است. او از موثق‌ترین اصحاب حدیث و از عابدترین آنها بود. وی در سده دوم و اوائل سده سوم هجری می‌زیست. وی از جمله وکلا و نایبان خاص علی بن موسی الرضا و محمد تقی بود، که وظیفه جمع‌آوری وجوهات شرعی، نشر روایات اهل بیت را هم برعهده داشت.
بیع و بخشش یا وصیت یا عطا یا ز جنس این شود ملکی ترا